گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد ششم
[سوره آلعمران ( 3): آیات 64 تا 80 ] ....



ص : 28
اشاره
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَۀٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ
تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ( 64 ) یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجِیلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
65 ) ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَ اجُّونَ فِیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ( 66 ) ما کانَ إِبْراهِیمُ )
یَهُودِیا وَ لا نَصْ رانِیا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ( 67 ) إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ
( آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ ( 68
وَدَّتْ طائِفَۀٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِ لُّونَکُمْ وَ ما یُضِ لُّونَ إِلَّا أَنْفُسَ هُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ ( 69 ) یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ
تَشْهَدُونَ ( 70 ) یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 71 ) وَ قالَتْ طائِفَۀٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا
بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 72 ) وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدي هُدَي اللَّهِ أَنْ
( یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ ( 73
یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ( 74 ) وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا
یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَ ذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 75 ) بَلی مَنْ
أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ( 76 ) إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا
یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ( 77 ) وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَ بُوهُ مِنَ
( الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 78
ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ
( الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ( 79 ) وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَۀَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 80
ص: 32
[سوره آلعمران ( 3): آیه 64 ] .... ص : 32
اشاره
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَۀٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ
( تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ( 64
ترجمه و شرح .... ص : 32
خداوند متعال در آیات گذشته نخستین بار گوشهاي از تولد عیسی بن مریم را بیان کرده و نشان داد که تولّد مسیح با شگفتی که
دارد در برابر قدرت و مشیّت آفریدگار امري است عادي و لذا نباید او را بخدائی گرفته و مورد پرستش قرار دهند سپس بوسیله
پیامبر اسلام مسیحیان را بمباهله دعوت نموده و از آنها درخواست کرد تا از خدا بخواهند لعنت خود را بر کسانی که در دعوي خود
صفحه 34 از 225
دروغ میگویند نازل کند و آنها حاضر بمباهله نشده و شرائط ذمّه را پذیرفتند.
در این آیه مبارکه نیز پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که مسیحیان را بحقیقت
خداپرستی آشنا نموده و حقیقتی را که مورد اقرار و تصدیق هر دو طرف میباشد که عبارت از یگانگی و بی همتائی آفریدگار
جهان است دعوت نموده و از آنها بخواهد که اصل مشترك توحید ص: 33
بدون هیچ پیرایهاي را زنده نمایند.
یعنی معتقد به یگانگی آفریدگار بوده و تنها او را مورد ستایش قرار دهند.
و این دعوتی است که همه مؤمنان به ادیان مختلف را شامل میشود و هیچ مؤمنی از آن سر باز نمیزند و قدر مشترك میان همه
دینها و همه پیغمبران است. و ایمان در هیچ دینی بدون آن صورت پذیر نخواهد بود.
لذا میفرماید:
اي رسول گرامی بگو اي صاحبان کتاب و اي دارندگان تورات و انجیل بیائید بسوي کلمه و شعاري که میان ما و شما مشترك و
متّفق علیه است، و انبیاء و رسل و کتب آسمانی هیچکدام در آن اختلافی ندارند تا رفع اختلاف و دعوا گردد، و آن کلمه این است
که جز خداوند یگانه کسی را نپرستیم و چیزي را با او شریک قرار ندهیم تا آنکه تنها او را ستایش کنیم، و برخی از ما دیگران را از
مخلوقات مانند عیسی و عزیز را بجاي خدا که خالق همه است پروردگار خود نگیرند و یا احبار و علمائی را که از مقام خود سوء
استفاده نموده و حلال و حرام خدا را تغییر میدهند پیشوایان خود قرار نداده و آنان را برسمیت نشناسند و امّا اگر از این دعوت و
اقرار بتوحید و یگانگی خدا اعراض کردند و از آن بیاعتنا گشتند شما مسلمانان بآنان بگوئید اکنون که حقیقت آشکار شد و
حجّت بر شما تمام گشت ما مسلمان و تسلیم حقّیم و تنها خدا را میپرستیم و قوانین او را برسمیت میشناسیم و شما نیستید و اعتراف
کنید به این که توحید از عبادت خاص ما مسلمانان است نه شما که غیر از خدا ارباب دیگري را براي خود برگزیدهاید.
(64)
ص: 34
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 34
گو بیائید اي رسول مستطاب مر شما کاهل کلامید و کتاب
سوي لفظی کان مساوي بین ماست لا اله الا اللّه اصل استواست
تا به نپرستیم چیزي غیر او شرك بر وي ناوریم از هیچ رو
هم ز ما بعضی نگیریم از خطا آنچه را نبود پرستش را سزا
یعنی از ارباب انواع وجود هر چه غیر از اوست در غیب و شهود
پس بگردانید گرز و زین قرار بهر ما اسلام دارید استوار
میبگوئید اعنی آرید اعتراف که مسلمانیم و مؤمن بیخلاف
این بمعنی شرط و عهد است اي ودود تا شود حق ظاهر از حفظ عهود
گر تو هم باشی موحّد شرط کن تا که نپرستی جز او را بیسخن
نیست یعنی غیر ذات پاك حق بر پرستش از وسائط مستحق
وقتی از کس را ستائی غیر او وانکه حق با ما بود بی گفتگو
صفحه 35 از 225
زان که ما بر وحدت او شاهدیم بیوسایط بر جنابش ساجدیم
این تعهد آن تواند کرد و بس کز خدا غافل نباشد یک نفس
هم نه بیند در تعیّن جز وجود گشته توحیدش منزّه از حدود
(64)
ص: 35
شأن نزول .... ص : 35
مفسّرین در باره نزول این آیه شریفه اختلاف نظر دارند.
حسن بصري و سدي و ابن زید و محمّد بن جعفر الزبیر گفته است:
آیه مبارکه قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ در خصوص مسیحیان نجران نازل شده است.
قتاده و ربیع و ابن جریح معتقدند که این آیه در باره یهودیان مدینه نازل گشته چنانکه اصحاب ما هم روایت کردهاند.
بنظر ابو علی جبائی این آیه در باره هر دو فرقه از اهل کتاب یعنی یهود و نصاري نازل شده است.
و مرحوم طبرسی نیز پس از بیان این اقوال قول سوم را که عمومیّت دارد بهتر دانسته است.
ص: 36
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 36
قوله تعالی و لا نشرك به شرك- شرك بکسر شین چیزي را در مقابل چیزي قرار دادن- خدا را بچیزي انباز کردن مقابلش موحّد
است که خدا را یگانه میداند چنانکه خداوند متعال در آیه 13 سوره لقمان چنین میفرماید:
یا بُنَیَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ و شرك اقسامی دارد از آن جمله است:
1) شرك در خلقت مثل عقیده ایرانیان قدیم که خیرات را از یزدان و شرور را از اهریمن میدانستند. )
2) شرك در تدبیر عالم مانند عقیده ارباب انواع که اعتقاد بخداي دریا خداي صحرا- خداي جنگ- خداي عشق- خداي غضب و )
غیره داشتند و براي هر یک نیز بعقیده خودشان مجسمهاي ساخته بودند.
3) شرك در عبادت. )
شرك- بفتح شین یعنی شریک شدن و اشراك بمعنی شریک کردن است.
چنانکه در آیه 31 و 32 سوره طه میفرماید:
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِي و در قرآن مجید بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی شرك ورزیدن و شریک قرار دادن بخداي عز و جل چنانکه میفرماید: ص: 37 )
یعنی فقط خدا را بپرستید و چیزي را بر او شریک قرار مدهید. «1» وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً
2) بمعنی شرك ورزیدن در اطاعت و شریک قرار دادن شیطان با خدا است! چنانکه در آیه 22 سوره ابراهیم میفرماید: )
إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ یعنی بما اشرکتمونی مع اللّه فی الطاعۀ و غیرها.
3) بمعنی ریا در کارها چنانکه در آیه 110 سوره مبارکه کهف میفرماید: )
صفحه 36 از 225
فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً یعنی لا یرید بذلک غیر اللّه تعالی.
و از این ماده است:
شریک- بمعنی همردیف و کسیکه در کاري یا در چیزي با دیگري سهیم است و جمعش شرکاء است چنانکه میفرماید:
مشرك- یعنی کسیکه براي خدا شریک قرار میدهد چنانکه در آیه 1 سوره بیّنه میفرماید: «2» وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ فِی نارِ جَهَنَّمَ.
مشترك- یعنی چند چیزي که در امري و کاري با هم شریک شده باشند.
__________________________________________________
1) آیه 36 سوره نساء. )
2) آیه 2 سوره فرقان. [.....] )
ص: 38
[سوره آلعمران ( 3): آیه 65 ] .... ص : 38
اشاره
( یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجِیلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( 65
ترجمه و شرح .... ص : 38
خداوند متعال در این آیه شریفه به یهود و نصاري که هر کدام میکوشیدند براي تقویت آئین خود ابراهیم خلیل را به خود ببندند
پاسخ داده و بیان میکند که آیا چنین چیزي معقول است که پیامبري بآئین بعد از خود تابع باشد زیرا ادیان شما پدیدههائی است که
قرنها پس از ابراهیم ظهور کرده و او پیش از هر دو دین و کتابهاي آنان میزیسته است آیا عقل و خرد خود را بکار نمیاندازید و
فکر نمیکنید که ادعاي بدون برهان از نظر عقل جایز نیست لذا میفرماید:
اي اهل کتاب و اي یهود و نصاري چرا با یکدیگر در باره ابراهیم علیه السّلم گفتگو و مجادله میکنید عدهاي از شما او را یهود
وعده او را نصرانی میخوانید و حال آنکه تورات و انجیل نازل نشده است مگر سالها و قرنها بعد از ابراهیم زیرا او سالها قبل از
موسی و عیسی بود و تورات و انجیل بعد از او نازل شده است.
پس چرا بعقل خودتان مراجعه نمیکنید و بدون تعقّل جدل میکنید، ص: 39
آیا نمیاندیشید که گفتارتان باطل و نادرست است و چگونه میتواند ابراهیم پیرو دینی باشد که قرنها پس از او پیدا شده است.
(65)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 39
مجتمع گشت آن نصاري و یهود نزد پیغمبر بدستوري که بود
صفحه 37 از 225
اندر ابراهیم کردند احتجاج کو ز ما بوده است و این بود از لجاج
هود میگفت بوده است او یهود گفت ترسا جز نصاري او نبود
آمد این آیت که اي اهل کتاب چون کنید این احتجاج از ناصواب
بعد از ابراهیم آمد بر شما نازل این تورات و انجیل از خدا
چون بیارید این بعقل ار بخردید یا که در تقلیب معنی عامدید
(65)
ص: 40
شأن نزول .... ص : 40
ابن عباس و قتاده و سدي و حسن بصري گفتهاند:
احبار یهود و مسیحیان نجران خدمت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله اجماع کردند و در خصوص حضرت ابراهیم علیه السّلم به نزاع
پرداختند.
یهودیان گفتند ابراهیم یهودي بوده و مسیحیان گفتند مسیحی بوده است.
سپس این آیه نازل شد.
بیهقی نیز در دلائل خود این شأن نزول را از ابن اسحق بسندهاي مکرر از ابن عباس نقل نموده است.
ص: 41
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 41
قوله تعالی یا أَهْلَ الْکِتابِ اهل- بمعنی شایسته و سزاوار است و واحد و جمع در آن یکسان است.
ولی بعضی از لغویّین گفتهاند که جمع اهل اهلون و اهال و آهال و اهلات است.
اهل یعنی کسانیکه تحت نفقه مردي قرار گیرند اهل رجل عبارت از کسان و خویشان اویند اهل الامر عبارت از والیان و حکمرانان
است اهل البیت کسان خانه و ساکنان آن میباشند اهل المذهب یعنی صاحبان دین و ملّت و بنظر برخی اهل یک مرد عبارت از
کسانی هستند که با وي در نسب و قبیله و عشیره و یا در دین و آئین و یا در خانه و شهري گرد آمده باشند.
و نیز باطرافیان و پیروان هر کس و بافراد ملّت هر کس اهل آن کس گفته میشود و میگویند اهل عبارت از کسانی است که با فردي
در مسکن واحدي گرد آمده باشند، سپس در خانه و نسب نیز استعمال آن را جائز شمردهاند اهل اسلام کسانی هستند که در آئین
اسلام بوده و بآن معتقد باشند و گاهی اتّفاق میافتد که در باره اجراي حکمی از احکام و دستورات، موضوع نسب از بین رفته و
صرفا اجراي حکم و دستور منظور میباشد خواه مسلمان باشد و خواه کافر چنانکه خداوند متعال بحضرت نوح در باره فرزندش
میفرماید: ص: 42
یعنی اي نوح فرزندت از اهل تو نیست و بقولی جمعش اهالی است. «1» إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ
اهل النبی عبارت از ازواج و دختران و داماد است، و بعضی گفتهاند اهل النبی فقط بر زنان آنحضرت اطلاق میشود ولی کلمه اهل
البیت مخصوص رسول اکرم و خاندان گرامی او میباشد چنانکه میفرماید:
صفحه 38 از 225
بعضی گفتهاند اهل اللّه یعنی اهل مکّه و اهل القرآن بحافظ «2» إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
قرآن و عامل بآن اطلاق میشود.
اهل البلد بساکنین آن شهر گفته میشود.
اهل الکتاب عبارت از یهودیان و مسیحیانند و در قرآن کریم به معانی متعددي بکار رفته از آن جمله است:
1) بمعنی زن مرد چنانکه خداوند متعال در آیه 7 سوره نمل میفرماید: )
إِذْ قالَ مُوسی لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً یعنی قال لامرأته:
2 ) ی ن ع م ب ه د ا و ن ا خ ( ن ز و ن ا د ن ز ر ف ) ه ک ن ا ن چ ر د ه ر و س ه ط ه ی آ 123 د ی ا م ر ف ی م : )__________________________________________________
1) آیه 46 سوره هود. )
2) آیه 33 سوره احزاب. )
ص: 43
وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ یعنی اهل بیتک.
3) بمعنی مردم کتابی چنانکه در سوره آل عمران آیه 70 میفرماید: )
یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ.
و از این معنی در آیات قرآن دیده میشود.
4) بمعنی طایفه و خویشاوندان چنانکه در سوره نساء آیه 35 میفرماید: )
فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها.
یعنی اگر میترسید که بین زن و شوهر نزاع سختی پدید آید از طرف خویشاوندان مرد و عیال او داوري برگزینید.
5) بمعنی سزاوار چنانکه خداوند متعال در آیه 56 سوره بقره میفرماید: )
هُوَ أَهْلُ التَّقْوي وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ یعنی هو احقّ ان یتّقی منه و هو احقّ ان یغفر لمن یتّقی منه.
6) بمعنی ساکنان چنانکه در آیه 97 سوره اعراف میفرماید: )
أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُري یعنی آیا ساکنان شهر و دیار از عذاب خدا در امانند.
7) بمعنی صاحبان و مالکان چنانکه میفرماید: )
«1» إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها
__________________________________________________
1) آیه 58 سوره نساء. )
ص: 44
8) بمعنی برگزیدگان چنانکه در این آیه میفرماید: )
یعنی آنها بر این مقام شایستهتر از دیگران بودند. «1» وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها
و از این ماده است:
آهل یعنی کسیکه داراي زن و فرزند باشد.
تأهل- بمعنی زن خواستن و ازدواج کردن است.
اهلی- یعنی آشنا مقابلش وحشی یعنی ناآشنا.
صفحه 39 از 225
__________________________________________________
1) آیه 26 سوره فتح. )
ص: 45
[سوره آلعمران ( 3): آیه 66 ] .... ص : 45
اشاره
( ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ( 66
ترجمه و شرح .... ص : 45
این آیه تنبیه و اعتراض باهل کتاب است و بیان میکند که شما همان جماعتی هستید که در چیزي که بآن علم دارید و در کتابهاي
تورات و انجیل خوانده و دانستهاید و ظهور محمّد صلی اللّه علیه و آله و آثار و نشانههاي رسالت وي را فهمیدهاید معذلک خود را
به نادانی زده و در باره او محاجّه میکنید و تنها بآن کفایت نمیکنید بلکه در صدد آن برآمدهاید که بمجادله در چیزي که
نمیدانید نیز قیام کنید و ادّعائی دارید که با هیچ تاریخی سازگار نیست.
پس این مجادله تنها براي خود مجادله است و یک نوع غرض ورزي است که آنان را باین کار وامیدارد و خدا میداند که دین
ابراهیم بر اساس توحید و یکتاپرستی بوده و شالوده سایر دیانتهاي آسمانی میباشد و تفاوت آن با آئین تورات و انجیل تنها در
وظائف عملی است و گر نه ارکان دین با هم متفاوت نیستند.
لذا میفرماید:
آگاه باشید اي اهل کتاب شما آنچه را که میدانستید و بآن معرفت ص: 46
داشتید و در تورات و انجیل نیز آمده است نپذیرفتید و در آن مخاصمه و دشمنی کردید.
اکنون چرا در مورد آنچه نمیدانید و سخن از آن در کتابهایتان نیامده بمجادله میپردازید و بگو و مگو میکنید؟ و خدا شأن و
مقام و چگونگی آئین او را میداند و شما نمیدانید، لذا در باره آنچه که بآن علم ندارید محاجّه و مجادله نکنید.
(66)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 46
میکنید این احتجاجات از گمان بر هر آنچه نیستید آگاه از آن
می ندانید آنچه را داناست حق داند اسرار وجود ما خلق
(66)
ص: 47
صفحه 40 از 225
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 47
قوله تعالی فیما لکم کلمه ما در آیات قرآن به ده وجه بکار برده شده است که در پنج وجه اسم و پنج وجه حرف است. اما اقسام
پنجگانه اسمیۀ عبارتند:
1) موصول چنانکه در آیه 99 سوره نحل میفرماید: )
ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ ( 2) نکره بمعنی شیء چنانکه در آیه 58 سوره نساء میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ یعنی نعم شیء یعظکم به ( 3) استفهام چنانکه در آیه 16 سوره محمّد صلی اللّه علیه و آله میفرماید:
ما ذا قالَ آنِفاً ( 4) شرطیه آنهم یا زمانیه است چنانکه میفرماید:
و یا غیر زمانیه چنانکه میفرماید: «1» فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ
«2» وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ
__________________________________________________
1) آیه 7 سوره توبه. )
2) آیه 197 سوره بقره. )
ص: 48
5) تعجب چنانکه در آیه 175 سوره بقره میفرماید: )
فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ و اما موارد حرف بودن ما بقرار زیر میباشد:
1) نافیۀ- چنانکه در آیه 31 سوره یوسف میفرماید: )
ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ ( 2) مصدریه- چنانکه در این آیه شریفه میفرماید:
3) زائده- چنانکه در آیه 23 سوره اسراء میفرماید: ) «1» وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ
إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما که در اصل ان ما بوده و ما زائده براي تأکید است.
4) کافه- که بحروف شبیه بفعل داخل میشود چنانکه میفرماید: )
5) مسلطه که بنظر راغب لفظ را مسلّط بعمل میکند چنانکه گفته میشود: ) «2» إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً
اذ ما تفعل افعل- حیثما تقعد اقعد که لفظ إذ و حیث بدون ما عمل نمیکنند و بمعانی مختلفی بکار برده میشود از جمله:
__________________________________________________
1) آیه 25 سوره توبه )
2) آیه 178 سوره آل عمران. )
ص: 49
1) بمعنی نه- چنانکه در آیه 174 سوره بقره میفرماید: )
أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ یعنی لا یأکلون ( 2) بمعنی نیست- چنانکه میفرماید:
یعنی لیس لکم ربّ غیره ( 3) بمعنی آنکه چنانکه میفرماید: «1» وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ
یعنی الّذي انزلنا من البیّنات و الهدي. «2» إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدي
4) بمعنی کدام چیز چنانکه در آیه 133 سوره بقره میفرماید: )
أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي یعنی ايّ شیء تعبدون من بعدي.
صفحه 41 از 225
5) بمعنی صله یعنی زائد در کلام چنانکه در آیه 156 سوره آل عمران میفرماید: )
فَبِما رَحْمَۀٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ یعنی فبرحمۀ من اللّه.
6) بمعنی چنانکه مانند آیه 6 سوره یس که میفرماید: )
لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ یعنی کما انذر آبائهم.
__________________________________________________
1) آیه 61 سوره هود. )
2) آیه 159 سوره بقره. )
ص: 50
[سوره آلعمران ( 3): آیه 67 ] .... ص : 50
اشاره
( ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیا وَ لا نَصْرانِیا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ( 67
ترجمه و شرح .... ص : 50
این آیه با کمال صراحت ساحت مقدس حضرت ابراهیم را از انحرافاتیکه بصورت خداپرستی در دین تورات و انجیل آمده منزّه
دانسته و بمدّعیانش پاسخ میگوید که او از شرك بیزار و مسلمان و یکتاپرست خالص بود دیگر یهود و نصاري را نمیرسد که
ادعاي وراثت او کنند زیرا اینها عزیر و مسیح را پروردگار خود گرفته و از دین ابراهیم که یکتاپرستی خالص بوده دور شدهاند لذا
میفرماید:
ابراهیم نه یهودي بود و نه نصرانی بلکه از تمام عقائد باطله و خلاف توحید رو گردان بوده و به خداي تعالی سر تسلیم فرود آورده
( و مسلم بوده است و از عقائد کفر آلود و ضلالت بار بدور بوده و هرگز چون شما براي خداوند شریکی قائل نشدهاند. ( 67
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 50
نه یهودي بود ابراهیم راد نه نصاري در عمل یا اعتقاد
بل مسلمانی بد او بس پاك دین داشت دوري ز اعتقاد مشرکین
(67)
ص: 51
شأن نزول .... ص : 51
صفحه 42 از 225
بنا بفرموده حضرت امام محمّد باقر علیه السّلم و بگفته حسن بصري و قتاده و عامر یهودیان میگفتند ابراهیم از ما بوده و یهودي
است، و نصاري میگفتند ابراهیم از ماست و نصاري بوده.
لذا خداوند متعال این آیه شریفه را نازل فرموده و گفتار آنانرا تکذیب نمودند.
ص: 52
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 52
قوله تعالی ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیا یهود- قوم بنی اسرائیل هستند از نسل دوازده فرزند حضرت یعقوب و زبانشان عبري است و
مؤنّثش یهودیه و منسوبش یهودي است چنانکه میفرماید:
ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیا.
ولی مراد در این آیه شریفه دین است نه نژاد. خداوند متعال بدعتها و کارهاي خلاف یهود را در سورههاي آل عمران، مائده و توبه
بیان فرموده است.
و هیچ قومی باندازه این طایفه پیامبرانشان را آزار نکردند و امروز هم بشر از جنایات این گروه در امان نیست.
لذا خداوند متعال در آیه 51 سوره مائده میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاري أَوْلِیاءَ.
و در اینکه اسم یهود از چه مشتق شده چند قول است:
1) از هود بمعنی توبه زیرا آنها پس از پرستش گوساله باز گشتند و توبه نمودند. چنانکه در آیه 156 سوره اعراف میفرماید: )
إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ.
2) از یهوذا که نام بزرگترین فرزند حضرت یعقوب علیه السّلم است گرفته ص: 53 )
شده که پس از تعریب ذال به دال بدل شده است.
3) چون از دین اسلام و از دین موسی علیه السّلم برگشتند لانّهم هادوا ( 4) از فعل یتهوّدون یعنی حرکت میکنند گرفته شده است، )
زیرا یهود وقت خواندن تورات حرکت میکردند و معتقد بودند که آسمانها و زمین هنگامیکه تورات بر موسی علیه السّلم نازل شد
در حال حرکت بودند.
واژه یهود را برخی از لغت نویسان مانند لغت مجوس و صابی باشتباه عربی پنداشتهاند، در حالیکه ریشه لغت یهود عبري و از یهود
که در لغت عبري بمعنی خداوند است میباشد.
بنابراین کلمه یهود یک کلمه دخیله بوده و فقط اشتقاقات عارضی آن مانند هاد و تهود عربی میباشد.
و کلمه هود نیز بنا بقولی اصلش یهود بوده و یاء زائد حذف شده است چنانکه فرّاء نیز این قول را اختیار کرده است چنانکه خداوند
متعال در آیه 111 سوره بقره میفرماید:
وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّۀَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاري
ص: 54
[سوره آلعمران ( 3): آیه 68 ] .... ص : 54
صفحه 43 از 225
اشاره
( إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ ( 68
ترجمه و شرح .... ص : 54
آیه مبارکه انّ اولی النّاس ولایت و ارتباط با پیامبر را تنها بوسیله ایمان و پیروي از آنان معرفی نموده و مسأله قرابت و نژاد را دلیل بر
پیوند و ارتباط با انبیاء نمیداند بلکه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و پیروان او را از هر کسی بابراهیم شایستهتر و بقولی نزدیکتر
میداند، زیرا عقیده آنان عقیده او و یکتاپرستی اوست و مسأله را مسأله عقیده معرّفی کرده نه مسأله نسب و خون.
چنانکه در روایات ائمّه اطهار علیهم السّلم نیز صراحتا باین موضوع تکیه شده است لذا آنانکه از دوران زندگی ابراهیم علیه السّلم از
او پیروي کردند و نسبت باهداف او وفادار بودند، و همچنین کسانیکه پس از ابراهیم مانند پیامبر اسلام و پیروان او به مکتب وي
وفادار ماندند از هر کسی در نزدیکی و دوستی بابراهیم شایستهترند و خدا نیز دوستار و سرپرست آنها است و همواره آنان را به
سوي سعادت سوق میدهد.
لذا میفرماید:
سزاوارترین و نزدیکترین مردم بابراهیم کسانی هستند که در زمان آن ص: 55
حضرت راه او را رفته و از او پیروي کردند و همچنین این پیامبر و کسانیکه به او ایمان آوردهاند. زیرا اینها در بت شکنی و اطاعت
از پروردگار خویش طریق ابراهیم را میروند و خدا پرست و یاري کننده مؤمنان است و آنان را پیروزي بخشیده و در برابر کافران
و دشمنان نصرت عنایت میفرماید و آنها را براي انجام هر کار نیکی توفیق میدهد و بعبارت جامعتر مؤمنین همواره مورد عنایت
پروردگار هستند.
از این آیه استفاده میشود که ولایت با پیامبر بوسیله دین و ایمان است نه با قرابت و نسب، چنانکه روایات معتبر و متعدّدي نیز این
موضوع را تأیید نموده است.
(68)
ص: 56
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 56
باشد از مردم به او اولی کسی که نماید پیروي از وي بسی
باشد او را ناصر اندر اعتقاد داندش عاري ز شرك و از فساد
همچنانکه این نبی یعنی رسول دین او را کرد در نصرت قبول
گفت من بر دین ابراهیم راد هستم از روي سنن وز اعتقاد
و آنکسانی کاهل ایمانند و دین یار ابراهیم باشند از یقین
پیرو پیغمبر روشن دمند یار احمد و انبیاء تا آدمند
هم خدا باشد ولیّ مؤمنین که ولیّ حق شدند ایشان بدین
صفحه 44 از 225
(68)
ص: 57
شأن نزول .... ص : 57
راوي میگوید:
یهود گفتند اي محمّد صلی اللّه علیه و آله سوگند بخدا تو میدانی که ما سزاوارتر از تو و غیر تو بابراهیم هستیم، زیرا ابراهیم یهودي
بود و تو حسد میورزي سپس خداوند متعال آیه مبارکه إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ را نازل فرمود:
کلبی از ابی صالح، از ابن عباس نقل میکند وقتی جعفر بن ابی طالب و همراهانش به حبشه مهاجرت کردند و رسول خدا نیز از مکه
بمدینه مهاجرت فرمود، قریش در دار الندوه گرد هم آمده و در باره جنگ بدر به مذاکره پرداختند و گفتند ما بجاي یاران خود که
در جنگ بدر بدست مسلمانان کشته شدهاند از مسلمانانی که به حبشه هجرت کردند و نزد نجاشی هستند خونخواهی کنیم و آنان
را بجاي کشته شدگان خویش در بدر بکشیم، لذا مال زیادي بعنوان هدیه براي نجاشی فرستادند تا شاید آن مهاجران را تحویل
آنان بدهد و عمرو بن عاص و عمارة بن ابی محیط را باین کار مأمور کردند و آنها نیز از راه دریا به حبشه رفتند، وقتی که پیش
نجاشی رفتند باو تعظیم کرده و سلام دادند سپس گفتند قوم ما همواره خیر خواه شما بوده و سپاسگزار شما بوده و هستند و ما را
فرستادند تا شما را از کسانیکه بشما پناهنده شدهاند برحذر داریم، زیرا آنان وابسته به مرد دروغگوئی هستند که گمان میکند رسول
اللّه است، جز نابخردان کسی از او تبعیّت نکرده است و ما کار را بر آنان تنگ گرفتیم لذا ص:
58
او پسر عمّ خود را بسوي شما فرستاده تا دین و پادشاهی شما را تباه سازد و رعیّت را بشوراند از آنان برحذر باش و آنها را بما
تحویل بده تا شر آنان را از تو برطرف سازیم و گفتند علامت درستی گفتار ما این است وقتی آنان پیش شما میآیند بر تو سجود
نخواهند کرد. و چنانکه دیگران بشما سلام میکنند آنها نمیکنند، زیرا میلی به دین و سنّت تو ندارند.
نجاشی دستور داد تا ایشانرا حاضر کنند، زمانی که حاضر شدند جعفر از بیرون خانه صدا زد حزب اللّه از تو اجازه ورود میخواهد.
نجاشی دستور داد آواز دهنده کلامش را تکرار نماید، جعفر سخنش را تکرار کرد نجاشی گفت بلی در عهد و امان خدا داخل
شوید، عمرو بن عاص برفیق خود گفت آیا شنیدي آنان چگونه سخن گفتند و نجاشی چسان پاسخ داد، سپس جعفر و یارانش
داخل شدند و به نجاشی سجده نکردند، عمرو بن عاص به نجاشی گفت آیا ندیدي که آنان تکبّر کردند و بتو سجده ننمودند.
نجاشی به جعفر و یارانش گفت چه چیز مانع شد که شما بر من سجده نکردید، و به من تحیّت نگفتید؟ جواب دادند ما فقط
بخدائی که ترا خلق فرموده و بتو پادشاهی عنایت کرده سجده میکنیم هنگامی که بت پرست بودیم چنین تحیّتی انجام میدادیم
لیکن خداوند راستگوئی را براي ما فرستاده و ما را به تحیّتی امر فرموده که آن سلام و تحیّت اهل بهشت است، نجاشی دانست که
آنچه ایشان میگویند حق است و در تورات و انجیل هم آمده است.
سپس نجاشی گفت کدام یک از شما بود که آواز داد و اجازه خواست تا حزب اللّه وارد شوند؟ جعفر گفت من بودم، نجاشی
گفت اکنون تو سخن بگوي جعفر گفت تو پادشاهی و اهل کتاب هستی، روا نیست که در محضر تو سخن زیاد أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 6، ص: 59
گفته شود چون ترك ادب و ظلم است. دستور بفرمائید آن دو نفر بیایند و یکی از آن صحبت کند و دیگري ساکت باشد.
عمرو بن عاص به جعفر گفت بگو، جعفر بنجاشی گفت از این مرد بپرسید آیا ما بنده هستیم یا آزاد؟ اگر بنده هستیم و از صاحبان
صفحه 45 از 225
خود گریختهایم پس ما را بوسیله ایشان برگردان.
نجاشی از عمرو پرسید آیا اینها بنده هستند یا آزاد؟ عمرو جواب داد که از آزادگان و کریمان هستند. جعفر بار دیگر گفت از اینها
سؤال کنید آیا ما خونی بنا حق ریختهایم تا ما را قصاص کنند؟ عمرو گفت نه، جعفر گفت از آنان بپرسید که ما مال مردم را بناحق
گرفتهایم تا باز دادن آن بر ما واجب باشد، نجاشی گفت اي عمرو اگر آنان قنطاري بناحق از کسی گرفته باشند من تاوان آن را
میدهم. عمرو گفت قیراط هم نگرفتهاند، نجاشی گفت پس از ایشان چه میخواهید؟ عمرو گفت ما و آنان بر دین واحدي که همان
دین پدران ما باشد بودیم اینان آن دین را رها ساختند و دین دیگري را پیروي کردند، اینک قوم ما ما را بسوي شما فرستادهاند تا
اینان را بما باز گردانید. نجاشی گفت راست بگوئید آن دینی که شما بر آن بودید چه دینی بود؟ و آن دینی که اکنون از آن
پیروي میکنید چه دینی است؟ جعفر گفت آن دینی که قبلا متدیّن بان بودیم دین شیطان بود که به ما امر میکرد به خدا کافر
باشیم و سنگها را بپرستیم امّا دینی که بآن برگشتیم دین خدا و دین اسلام است رسولی از طرف خدا بسوي ما آمد و کتابی مانند
کتاب پسر مریم براي ما آورد لذا دین و کتاب ما موافق دین و کتاب عیسی بن مریم است. نجاشی گفت اي جعفر تو سخن بزرگی
در باره پیغمبر خود گفتی و دستور داد ناقوس را بنواختند ص: 60
و علماء دین و پارسایان که نزد او هستند بیایند وقتی که قسّیسین حاضر شدند، نجاشی گفت شما را بخدائی که انجیل را فرستاده آیا
در انجیل هست که بین عیسی و قیامت پیامبري که داراي کتاب باشد خواهد آمد گفتند بلی عیسی بما بشارت بدیدن او داده و
گفته هر کس باو ایمان بیاورد بمن ایمان آورده و هر کس باو کافر شود بمن کفر ورزیده است.
نجاشی به جعفر گفت آن مرد چه میگوید و شما را به چه چیز امر کرده است و از چه چیزي باز داشته است. جعفر گفت براي ما
کتاب خدا را میخواند و امر بمعروف و نهی از منکر میکند و امر میکند که با همسایگان و نزدیکان به نیکوئی رفتار نمائیم و
میهمانان را بنوازیم بما امر میکند که خداي یگانه را عبادت کنیم، نجاشی گفت از کتابی که آن مرد براي شما میخواند براي ما
بخوان جعفر سوره عنکبوت و روم را خواند دیدگان نجاشی و یاران او پر از اشک شد و همه گریستند و گفتند اي جعفر از این
سخنان عطرآگین و پاکیزه باز بخوان جعفر سوره کهف را قرائت کرد.
عمرو خواست نجاشی را بخشم آورد گفت آنان به عیسی و مادر او ناسزا میگویند، نجاشی گفت در باره عیسی و مادرش چه
میگوئید؟ جعفر سوره مریم را براي آنان خواند زمانی که نجاشی گفتار خدا را در باره مریم و عیسی شنید نوك چوبی را که با آن
دندان خلال میکنند بحاضران نشان داد و گفت بخدا قسم عیسی باندازه سر موئی بیشتر از آنچه اینان گفتند نگفته است، بعد به
جعفر و یارانش گفت شما در سرزمین من هر جا که خواهید بروید و هیچکس نمیتواند بشما بد بگوید، سپس گفت باکی نداشته
باشید شما حزب ابراهیم هستید گفتند اي نجاشی چه کسی حزب ابراهیم است؟ نجاشی گفت این قوم و آن أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 6، ص: 61
یارشان که از نزد او آمدهاند و کسیکه آنان را پیروي میکند این سخن بر مشرکان گران آمد و ادعا کردند که ما بر دین ابراهیم
هستیم.
پس نجاشی اموالی را که عمرو و رفیقش براي او آورده بودند بآنان باز گردانید و گفت این هدیّه شما که جنبه رشوه دارد بگیرید،
جعفر گفت ما برگشتیم و تا موقعیکه در حبشه بودیم با بهترین وجهی زندگی میکردیم.
سپس خداوند متعال این آیه را آن روز در شأن آنان و خصومتی که ایشان در باره ابراهیم میکردند در مدینه برفرستاده خود فرو
فرستاد.
ص: 62
صفحه 46 از 225
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 62
قوله تعالی إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ ان- بکسر و تشدید بر چند وجه میآید از آن جمله است:
1) تأکید و تحقیق چنانکه خداوند متعال میفرماید: )
إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ- إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ و در این معنی بیشتر بکار برده میشود.
بنظر عبد القاهر تأکید با إنّ از لام قویتر است.
2) تعلیل چنانکه در این آیه میفرماید: )
وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ- و صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ.
ابن جنی نیز این آیات را براي تعلیل شاهد آورده است.
و فرق إنّ با أنّ بفتح اول این است که ما بعد إنّ بکسر اوّل جمله میباشد و ما بعد أنّ بفتح اوّل در حکم مفرد است.
ص: 63
[سوره آلعمران ( 3): آیه 69 ] .... ص : 63
اشاره
( وَدَّتْ طائِفَۀٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ ( 69
ترجمه و شرح .... ص : 63
این آیه شریفه نقشه دشمنان اسلام بخصوص عدهاي از دانشمندان اهل کتاب را که میخواستند مؤمنان را گمراه سازند و در اذهان
بعضی از مسلمانان شبهه انداخته و آنان را منحرف نمایند فاش نموده و یادآور میشود علاوه بر اینکه هیچ احتمالی براي بازگشت
این مسلمانان از مکتب پیامبر اسلام وجود ندارد بلکه بر گمراهی و عناد خود افزوده و خودشان را گمراه میسازند زیرا ثبات قدم
اصحاب و رسوخ عقیدتی آنان نمیگذارد که روح بدبینی در وجود آنها پرورش یافته و موجب برگشت آنان از مکتب اسلام گردد
لذا میفرماید.
جماعتی از اهل کتاب دوست دارند بهر طریقی که باشد شما را گمراه کنند و به بیراهه کشانند اما باید بدانند جز خودهایشان که
گمراهند کسی را گمراه نمیکنند و نتیجه این ضلال وبال خود ایشان گشته و عذاب آنان را چندین برابر میکند و آنها این موضوع
را نمیفهمند که خدا مؤمنین را بگمراه بودن و گمراه کردن آنان آگاه میسازد یا متوجه نیستند که انسان ناخودآگاه تحت تأثیر
سخنان خویش قرار گرفته و از آثار آن بر کنار نخواهد بود.
(69)
ص: 64
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 64
صفحه 47 از 225
دوست دارند اکثري ز اهل کتاب که شما باشید گمراه از صواب
میکند اندیشه اضلالتان مر بگردد از رسول اقبالتان
لیک نفس خویش را گمره کنند میندانند اینکه خویش ابله کنند
شأن نزول .... ص : 64
این آیه در شأن معاذ بن جبل و عمار بن یاسر هنگامیکه یهودیان آن دو را بدین خود میخواندند نازل شده است تفصیل این
موضوع در سوره بقره گذشته است.
ص: 65
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 65
قوله تعالی وَدَّتْ طائِفَۀٌ:
ود- بضم واو مصدر بمعنی دوست داشتن است چنانکه خداوند متعال در آیه 96 سوره مریم میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُ  دا:
یعنی محققا کسانیکه ایمان آورده و کارهاي شایسته انجام دادند خداي رحمن بزودي دوستی آنها را در دل مردم میاندازد.
ابن عباس گفته این آیه در باره علی علیه السّلم نازل گشته.
.« و هذا الود جعله اللّه لعلیّ علیه السّلم فی قلوب المؤمنین »
و از این ماده در آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی دوستی چنانکه در آیه 90 سوره هود میفرماید: )
إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ:
2) بمعنی پند دادن چنانکه در آیه 1 سوره ممتحنه میفرماید: )
تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ یعنی با پند و اندرز و برخورد خوب کافران را بدین خدا ترغیب نمائید.
3) بمعنی همبستگی و یگانگی چنانکه در آیه 23 سوره شوري میفرماید: ص: 66 )
قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی
4) بمعنی دوستی در دین و زمامداري کشور چنانکه در آیه 73 سوره نساء میفرماید: )
کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُ مَوَدَّةٌ:
یعنی گوئی هیچگونه دوستی و اتّحاد در دین و اداره کشور با شما ندارند.
و از این ماده است:
ودود که از اسماء حسنی و بمعنی دوست دارنده میباشد چنانکه میفرماید:
وادّ یوادّ- از باب مفاعله یعنی همدیگر را دوست داشتند و دوست میدارند چنانکه در آیه 22 سوره مجادله «1» إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ
میفرماید:
لا تَجِ دُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ! ودّ- بفتح واو نام بتی است از اصنام پنجگانه قوم نوح چنانکه
صفحه 48 از 225
میفرماید:
وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَ  دا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً.
__________________________________________________
1) آیه 90 سوره هود. )
ص: 67
[سوره آلعمران ( 3): آیه 70 ] .... ص : 67
اشاره
( یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ( 70
ترجمه و شرح .... ص : 67
در این آیه خداوند متعال اهل کتاب را مورد سرزنش قرار داده که چرا از عناد و لجاجت خویش دست برنمیدارند و با اینکه
خبرهاي کتابهاي آسمانی و مژدههاي پیامبران پیشین بآنان رسیده و در باره اسلام و پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و نزول قرآن
مجید نویدها شنیده و نشانههاي آشکار دیدهاند باز راه انکار را در پیش گرفته و همه آنها را نادیده میگیرند در صورتی که
شهادت میدهند که تورات و انجیل حق است و اوصاف رسول اکرم را در آنها دیدهاند.
اینک میفرماید:
اي اهل کتاب و اي یهود و نصاري چرا بآیات خدا که در تورات و انجیل نازل گشته و در آن مژده بعثت پیامبري از فرزندان
اسماعیل و از نژاد عرب بشما داده شده کافر میشوید و بمقتضاي آن آیات قرآن عمل نمیکنید و بآن ایمان نمیآورید در حالیکه
( بصحت و درستی آنها گواهی میدهید. ( 70
ترجمه و شرح [منظوم ..... ص : 67
از چه میباشید اي اهل کتاب کافر آیات حق در ارتیاب
خاصه چون بر وي گواه واقفید شاهد او از کتاب سالفید
(70)
ص: 68
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 68
قوله تعالی یا أَهْلَ الْکِتابِ کلمه یا در یا اهل حرف ندا است و مشترك است میان مناداي نزدیک و متوسط و دور چنانکه خداوند
صفحه 49 از 225
متعال در آیه 32 سوره غافر میفرماید:
وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ:
تناد- در اصل تنادي بوده کسره دال علامت حذف یاء است و در اینکه چرا روز قیامت روز تنادي است بعضی گفتهاند که آن روز
اهل عذاب یکدیگر را با ویل و هلاکت ندا میکنند.
و بنظر برخی از مفسرین چون آن روز اهل بهشت و جهنم یکدیگر را ندا میکنند.
لذا آن روز را روز تنادي گفتهاند.
و اصل نداء از ندي بمعنی رطوبت گرفتهاند و صوت را از آن جهت نداء گفتهاند که هر کس رطوبت دهانش بیشتر باشد کلامش
نیکوتر است.
ص: 69
[سوره آلعمران ( 3): آیه 71 ] .... ص : 69
اشاره
( یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ( 71
ترجمه و شرح .... ص : 69
آیه فوق مجددا اهل کتاب را مورد سرزنش قرار داده و بیان میدارد که اینان با داشتن علم و آگاهی براي تباه ساختن حق و پنهان
نگاه داشتن آن از مردم حق را بباطل میپوشانند و مطالبی را که در کتابهایشان در باره اسلام و معرفی پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و
آله خواندهاند مخفی میدارند با اینکه میدانند که در باره کتاب آسمانیشان خیانت نمودهاند چنانکه میفرماید:
اي اهل کتاب چرا حق را با باطل مخلوط میسازید و کتمانش میکنید و آیات تورات و انجیل را که در باره اوصاف پیغمبر اسلام
آمده تحریف نموده و تغییرش میدهید تا دیگران آن را نفهمیده و گمراه کردند در حالتی که خودتان هم میدانید که خطا میکنید
ولی باید بدانید که چراغی را که ایزد برفزود با دم سرد شما خاموش نخواهد شد.
(71)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 69
حق بباطل از چه میپوشید و چون تکتمون الحق و انتم تعلمون
(71)
ص: 70
شأن نزول .... ص : 70
صفحه 50 از 225
از ابن عباس روایت شده که عبد اللّه بن الصیف و عدي بن زید و حرث بن عوف بیکدیگر میگفتند برویم پیش محمّد صلی اللّه
علیه و آله و اصحابش و باو ایمان بیاوریم ولی کاریکه باید انجام بدهیم این است که صبح ایمان بیاوریم و عصر کافر شویم تا از
این راه ایجاد شک و شبهه بین اصحاب وي بکنیم سپس این آیه و آیه ما بعدش نازل گردید.
ص: 71
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 71
قوله تعالی لِمَ تَلْبِسُونَ:
لبس- بضم اول بمعنی پوشاندن شیء است و فعل آن از باب علم یعلم است چنانکه خداوند متعال در آیه 31 سوره کهف
میفرماید:
وَ یَلْبَسُونَ ثِیاباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ- ولی- لبس:
بفتح اول بمعنی خلط و مشتبه ساختن است و فعلش نیز از باب ضرب یضرب میآید:
و در آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی آمیختن چنانکه در آیه 42 سوره بقره میفرماید: )
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ یعنی لا تخلطوا:
2) بمعنی آرمیدن چنانکه خداوند متعال در آیه 187 سوره بقره میفرماید: )
هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ یعنی نسائکم سکن لکم و انتم سکن لهنّ:
3) جامعه پوشیدنی چنانکه در آیه 53 سوره دخان میفرماید: )
یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ:
4) بمعنی عمل شایسته چنانکه در آیه 26 سوره اعراف میفرماید: ص: 72 )
وَ لِباسُ التَّقْوي ذلِکَ خَیْرٌ یعنی بهترین چیز براي شما عمل صالح و شایسته است.
و از این ماده است:
لباس و لبوس بمعنی لباس و پوشیدنی چنانکه در آیه 23 سوره حج و 80 سوره انبیاء میفرماید:
وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ- وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَۀَ لَبُوسٍ لَکُمْ:
و مراد از لبوس در این آیه شریفه زره است یعنی بداود صنعت لباس جنگی آموختیم.
ص: 73
[سوره آلعمران ( 3): آیه 72 ] .... ص : 73
اشاره
( وَ قالَتْ طائِفَۀٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 72
صفحه 51 از 225
ترجمه و شرح .... ص : 73
خداوند متعال در این آیه مبارکه پرده از روي یکی دیگر از روشهاي مکرآمیز یهود برداشته و بیان میکند که اینها براي شوراندن
عقائد مسلمانان و بشک انداختن آنان تصمیم گرفتند که در آغاز روز باسلام وارد شوند و در پایان روز کافر گردند و بگویند که
ما بکتاب خود نگاه کردیم و توصیفی در آن مطابق با آنچه که از محمّد صلی اللّه علیه و آله مشاهده میشود ندیدیم و منظورشان از
اجراي این طرح این بود که بتوانند بیرون رفتن از اسلام و ارتداد را فتح باب نموده و بمسلمانان القاء کنند که ارتداد کار بسیار
سادهاي است و خیلی زود میتوان از اسلام خارج شد و این توطئه در مسلمانهاي ضعیف النفس اثر قابل ملاحظهاي خواهد داشت
خصوصا که اعراب، بیسواد و بیکتاب و امّی بودند و خیال میکردند که اهل کتاب در مسائل دین از آنها آشناتر و واردترند و
پیش خود چنین میاندیشیدند که ناچار نقصی در این دین بوده است که این گروه پس از ایمان از آن باز گشتهاند لذا خداوند
متعال براي آگاهی مسلمانان میفرماید:
اي رسول گرامی مؤمنین را از مکر و حیله یهود خبردار نموده و بآنان ص: 74
بگو که گروهی از اهل کتاب بزیردستان خود چنین گفتند بروید و ظاهرا بتغییر قبله از بیت المقدس به کعبه که بر پیروان محمّد
صلی اللّه علیه و آله نازل شده در اول روز ایمان بیاورید و نماز صبح را با آنان بسمت کعبه بخوانید تا مسلمانان باور کنند که شما
نیز مانند آنها ایمان آوردهاید و در پایان همان روز کافر شوید و از ایمان خود برگردید و از خواندن نماز مغرب بسوي کعبه
خودداري نمائید و یا بقولی صبح باوصاف محمّد صلی اللّه علیه و آله و تطبیق آن با تورات اقرار نمائید و آخر روز از آن برگردید
و بگوئید ما پس از رجوع بتورات و انجیل و مشورت با دانشمندان خود فهمیدیم پیغمبري که در کتاب ما مژده داده شده این پیغمبر
نیست و ما بغلط رفتهایم شاید که این عمل شما سبب شود که مؤمنین بمحمد صلی اللّه علیه و آله از عقائد خویش برگردند و یا حد
اقل پایههاي اعتقادي آنها متزلزل گردد زیرا آنها خواهند گفت یهود که از ما داناترند چطور شد در اول روز ایمان آوردند ولی در
آخر روز از ایمان خود برگشتند حتما نقصی در این دین وجود داشته است که ما بر آن متوجه نشدهایم و این کار شما موجب تزلزل
افکار و عقائد آنان خواهد بود.
(72)
ص: 75
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 75
فرقه گفتند از اهل کتاب که به توراتند قائل نه از صواب
اول روز آورید ایمان بر او شام چون شد رو بگردانید از او
مؤمنان شاید که برگردند باز از محمّد وز رسومش زین مجاز
شبهه تا زین رو فتد در دین او خلق برگردند از آئین او
ناورید ایمان مگر بر آنکه هست پیرو دین شما ز اعلی و پست
اهل خیبر این نوشتند از لجاج بر یهودان مدینه در رواج
که بدینش در نهاري بگروید و آخر روزش بدین کافر شوید
تا که گردند اهل ایمان منقلب که بر او باشند در دین منتسب
صفحه 52 از 225
گو بر ایشان راست ره راه خداست هر که را خواهد نماید راه راست
کی تواند کرد تبلیس یهود منقلب آن را که حقش ره نمود
(72)
ص: 76
شأن نزول .... ص : 76
مجاهد و مقاتل و کلبی گفتهاند که این آیه در باره قبله نازل شده است و جریان امر چنین است:
وقتی که قبله از بیت المقدس بکعبه تغییر یافت این امر بر یهودیان گران آمد کعب بن اشرف به یاران خود گفت:
بآن چیزیکه بر محمّد صلی اللّه علیه و آله نازل شده است ایمان بیاورید بدینطریق که اول صبح با او بطرف کعبه نماز بخوانید و در
آخر روز بر او کافر شوید و بطرف صخره بیت المقدس روي آورید شاید مسلمانان بگویند:
اینها که اهل کتاب هستند و از ما هم داناتر میباشند چرا از قبله ما برگشتند این کار شما موجب گردد که آنها بقبله ما برگردند لذا
خداوند متعال پیامبر اکرم را از مکر و حیله یهود بر حذر داشته و او را بر راز پنهانی آنان آگاه نمود و این آیه مبارکه را نازل کرد.
حسن بصري و سدي روایت کردهاند که دوازده نفر از احبار یهود خیبر با یکدیگر در باره دین محمّد صلی اللّه علیه و آله توطئه
چینی کردند و قرار گذاشتند صبح ایمان بیاورند و عصر از دین برگردند و کافر شوند و از این طریق ایجاد شک و شبهه در میان
مسلمین بنمایند تا از این شک و تردید بطلان دین خود را دریابند سپس آیه و قالت طائفۀ من اهل الکتاب نازل شد.
ص: 77
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 77
قوله تعالی وَ قالَتْ طائِفَۀٌ:
طوف- به معنی دور زدن و چرخیدن چنانکه در این آیه مبارکه میفرماید:
یعنی پسران جاویدان بدور آنها گردش میکنند. «1» یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ
طائف- بمعنی گردنده- چرخنده- طواف کننده چنانکه میفرماید:
فطاف علیها طائف یعنی بلا و حادثهاي بر سر آنها چرخید.
طائفۀ- بمعنی جماعت و گروهی از مردم چنانکه خداوند متعال در آیه کریمه 69 سوره آل عمران میفرماید:
وَدَّتْ طائِفَۀٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ:
یعنی دوست دارند گروهی از اهل کتاب تا شما را گمراه سازند.
__________________________________________________
1) آیه 17 سوره واقعه. )
ص: 78
و طائفه بمعنی قطعهاي از شیء نیز آمده ولی در آیات قرآن این معنی بکار برده نشده است.
مرحوم طبرسی مینویسد که در اصل و تسمیه آن دو قول است:
صفحه 53 از 225
1) طائفه مثل رفقائی است که از جمله کارشان سفر و طواف در شهرها است. )
2) طائفه جماعتی است که با آنها حلقه و دائرهاي تشکیل میشود که بدور آن میگردند. )
ص: 79
[سوره آلعمران ( 3): آیه 73 ] .... ص : 79
اشاره
وَ لا تُؤْمِنُوا إِلاَّ لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدي هُدَي اللَّهِ أَنْ یُؤْتی أَحَ دٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ
( یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ ( 73
ترجمه و شرح .... ص : 79
خداوند متعال در این آیه مبارکه پرده از توطئه محرمانه یهود برداشته و بیان میکند که بعضی از دانشمندان یهود به پیروان خود
میگویند اگر مسلمانها بسوي بیت المقدس نماز گذاردند از آنان بپذیرند و اگر بکعبه نماز خواندند از آنها پیروي نکنید و مژده
تغییر قبله را که از علامتهاي درستی دین اسلام است از آنها پنهان نمائید تا مبادا استقامت آنان در دین اسلام زیادتر گشته و کعبه
جانشین بیت المقدس گردد و یا بقول بعضی از مفسرین این مکاران ببرادران خود تاکید میکنند که ایمان شما بدین اسلام فقط جنبه
ظاهري داشته باشد و تنها به پیروان دین خود ایمان حقیقی داشته باشید و این موضوع باید کاملا محرمانه باشد و آن را جز یهود
بدیگران بازگو نکنید ولی خداوند بدینوسیله پرده از اسرار یهود برداشته و میفرماید:
یهود بزیردستان خود گفتند و جز بکسی که پیرو آئینتان و در قلمرو دینتان هستند واقعا ایمان نیاورید و انگیزه آنها در این طرح
ریزي تنگ چشمی و ص: 80
حسدشان بود که نمیخواستند آنچه را که از وحی بر آنان نازل گشته است بدیگران نیز نازل گردد سپس آنانرا بحقیقتی که از آن
غافل ماندهاند راهنمائی کرده و به پیغمبرش دستور میدهد که بآنها بگو هدایت هدایت خدا است و در انحصار نژاد و قوم خاصی
نیست و کسانیکه مشمول هدایت خداوند متعال گردیدهاند باین توطئهها متزلزل نخواهند شد و پس از این جمله معترضه بقیه گفتار
دانشمندان یهود را بیان نموده و میفرماید:
آنها گفتند شما تصور نکنید بکسی مانند شما کتاب آسمانی داده میشود یا اینکه میتوانند در حضور پروردگارتان با شما بحث و
گفتگو کرده و شما را محکوم نمایند زیرا شما بهترین اقوام جهان هستید و نبوت و استدلال از آن شما است سپس خداوند در
جواب آنان میفرماید:
اي رسول گرامی بآنها بگو بزرگی و فضل و مقام نبوت و افتخارات دیگر همه در اختیار خداوند است و بهر کس بخواهد و لایق به
بیند میبخشد و خدا است که رحمت او وسیع است و نسبت بموارد استحقاق آن آگاه است و هر کس را که صلاح بداند
برمیگزیند و او را مورد عنایت خویش قرار میدهد خواه از بنی اسرائیل باشد یا از بنی اسماعیل یا غیر اینها و اینکه آنان با آگاهی
حقیقت اسلام را منکر میشوند از فضل خداوندي جلو نمیگیرد.
یا بتفسیر دیگر که سخن در آن از اول آیه تا آخر کلام خدا باشد که مؤمنین را مورد خطاب قرار داده و میفرماید: اي مؤمنین ایمان
صفحه 54 از 225
نیاورید مگر بکسیکه از دین شما پیروي کند و اسلام را قبول نماید و تصدیق نکنید به این که بکسی مانند آنچه که بشما عطا شده
داده شود یعنی پیامبري پس از پیامبر شما و شریعتی پس از شریعت شما تا روز قیامت ظهور نماید و تصدیق نکنید به اینکه کسی را
پیش ص: 81
پروردگارتان حجتی بر شما باشد زیرا دین شما بهترین ادیان و هدایت است نیز هدایت خدا است و فضل و عنایت هم بدست تواناي
خدا است که بهر کس بخواهد میدهد و خدا داراي رحمت واسعه و داناي بمصالح خلق است و میداند که رسالت خود را در کجا
قرار دهد و رحمت خویش را بکه بدهد.
(73)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 81
تا شما را آنچه دادند از کمال بر کسی بدهند ز ارباب ضلال
یا تواند کرد خصمی از لجاج با شما در دین و ایمان احتجاج
احتجاجی را توان کرد اعتبار که کند تصدیق او پروردگار
با شما باشد خدا در احتجاج حجت خصم از عناد است و لجاج
باشد افزونی بدست ذو الجلال هر که را خواهد فزاید در کمال
میدهد وسعت بهر کس لایق است دانش حق بر خلایق سابق است
(73)
ص: 82
شأن نزول .... ص : 82
سدي از ابو مالک روایت کرده که احبار و علماي یهود بدیگران میگفتند به هیچکس جز از کسانی که از آئین ما پیروي میکنند
ایمان نیاورید و بحرفهایش گوش ندهید سپس این قسمت از آیه (قل ان الهدي هدي اللّه) نازل گردید و این سبب نزول را تفسیر
ابن ابی حاتم نیز نقل کرده است.
ص: 83
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 83
قوله تعالی عند ربکم:
عند بمعنی نزد- نزدیک از اسماء دائم الاضافه و ظرف مکان و زمان است چنانکه در آیه 62 سوره بقره میفرماید.
فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ:
یعنی مزد آنها نزد پروردگارشان است و در آیات قرآن بمعانی متعددي بکار رفته و از آن جمله است:
1) بمعنی قدرت- چنانکه در سوره انعام آیه 58 میفرماید: )
صفحه 55 از 225
قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ:
یعنی بگو عذابی که شما میخواهید اگر درید قدرت من بود کار من و شما پایان میپذیرفت.
2) بمعنی آسمان- چنانکه میفرماید: )
.«1» وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ
یعنی کلید خزائن باران در آسمان رفیع خداوند قرار گرفته است.
3 ) ی ن ع م ب ی ح و و م لا ک ر ا گ د ر و ر پ ت س ا - ه ک ن ا ن چ ر د ه ی آ 78 ه ر و س ل آ ن ا ر م ع د ی ا م ر ف ی م : )__________________________________________________
1) آیه 59 سوره انعام )
ص: 84
وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ یعنی قرآن از وحی و کلام الهی سر چشمه گرفته است.
4) بمعنی خواست و اراده خدا- چنانکه در آیه 78 سوره نساء میفرماید: )
قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ یعنی همه پیشامدها طبق خواست و اراده خداوند است.
5) بمعنی در اختیار داشتن چنانکه میفرماید: )
آیا خزائن رحمت پروردگار در اختیار و تسلط این مردم است؟ «1» أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَۀِ رَبِّکَ
6) بمعنی دانستن غیب- است چنانکه در آیه 41 سوره طور میفرماید: )
أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ یعنی آیا آنها رازهاي عالم را میدانند؟
7) بمعنی پاداش پروردگاري- چنانکه در آیه 96 سوره نمل میفرماید: )
وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ یعنی آنچه از پاداش خداوندي بهرهمند میشوید همیشگی خواهد بود.
8) بمعنی مجاورت- چنانکه در آیه 14 سوره نجم میفرماید: )
عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی یعنی در مجاورت مقام سدرة المنتهی.
9) مرتکب شدن بگناه- چنانکه میفرماید: )
«2» قُلْتُمْ أَنَّی هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ
__________________________________________________
1) آیه 9 سوره ص. [.....] )
2) آیه 156 سوره آل عمران. )
ص: 85
یعنی همه این مصائب بسبب ارتکاب گناه و نافرمانی خود شما است.
10 ) ملاطفت و مهربانی- چنانکه خداوند متعال در آیه 17 سوره قصص میفرماید: )
فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ یعنی اگر بجاي هشت سال ده سال خدمت کنی ملاطفت و مهربانی کردهاي ( 11 ) بمعنی عطا و
بخشش چنانکه در آیه 35 سوره قمر میفرماید:
نِعْمَۀً مِنْ عِنْدِنا یعنی نجات اهل بیت لوط از عطیه و بخشش ما بود.
12 ) بمعنی رضایت و پذیرش- چنانکه میفرماید: )
و همچنین در قرآن مجید بمعانی: «1» إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ
صفحه 56 از 225
ظرف مکان- حکم- بقاء یا حتمی بودن- تقرب- علم- وقت- حساب جانب و ناحیه و غیره نیز بکار رفته است که ما بخاطر
خودداري از تطویل از آوردن مثال خودداري کردیم طالبین میتوانند بقاموس قرآن مراجعه نمایند.
عنید و عنود- صیغه مبالغه به معنی لجوج و ستیزه جو است چنانکه میفرماید:
«2» أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ
__________________________________________________
1) آیه 19 سوره آل عمران. )
2) آیه 24 سوره ق. )
ص: 86
جمع عنود عندة و جمع عنید عند است.
بعضی از علماء گفتهاند:
عنید- کسی است که مخالفت و عناد میورزد ولی عنود کسی است که از قصد و هدف سرپیچی میکند چنانکه میگویند: بعیر عنود
یعنی شتر چموش و نمیگویند بعیر عنید.
معاند- یعنی ستیزهگر و کسیکه بآنچه نزد اوست مغرور باشد.
ص: 87
[سوره آلعمران ( 3): آیه 74 ] .... ص : 87
اشاره
( یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ( 74
ترجمه و شرح .... ص : 87
در این آیه شریفه خداوند متعال بیان میکند که فضل پروردگار نه چنان است که نسبت بهمه موجودات یکسان باشد بلکه هر یک
از مراتب فضل پروردگار بمورد قابل و شایسته اختصاص دارد و چنین نیست که سعادت را بدون قید و شرط بهر کسی ارزانی
فرماید، البته اختصاص رحمت پروردگار بمواردي و بیبهره ماندن موارد دیگر نه از جهت محدود بودن فضل پروردگار است بلکه
از نظر فقدان قابلیّت است که عدهاي از برخوردار شدن فضل الهی محروم میمانند چنانکه میفرماید:
خداست که هر کس را بخواهد برحمت خویش مخصوص میگرداند و از مقام نبوي و رهبري خلق برخوردار میسازد و خداست که
داراي مواهب عظیم و صاحب مرحمت بزرگ نسبت ببندگان است که پیغمبر اسلام را به رسالت برگزیده تا مردم با پیروي از وي
رستگار گردند.
(74)
ص: 88
صفحه 57 از 225
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 88
میکند مختص به رحمتهاي خویش هر کرا خواهد ز رحمتهاي بیش
صاحب فضل عظیم است او به خلق تا کرا بخشد به رزق فضل خلق
حلق بخشی نیست جز کار خداي رزق بخشی هم به هر شاه و گداي
کی بود قادر کسی بر رزق کس تا چه جاي حلق یا جان یا نفس
نان تواند داد آنکو جان دهد عقل و نفس و روح بر انسان دهد
(74)
ص: 89
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 89
قوله تعالی یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ رحمۀ- یعنی نرمی و نرمخوئی است که نیکی کردن بطرف مقابل را اقتضا میکند که گاهی در باره
مهربانی و نرمدلی بطور مجرّد بکار برده میشود و گاهی در معنی احسان و نیکی کردن که مجرّد از رقّت است بکار میرود، و غالبا
بصورت دعا است چنانکه گفته میشود:
رحم اللّه فلانا یعنی خدا او را مورد رحمت احسان خود قرار دهد و رحمت چنانکه گفته شد در خلق دلالت بر نوعی تأثیر نفسانی
دارد و در خدا اثر رحمت است نه تغییر حال و تأثّر و همینطور است غضب و رضا و دیگر حالات انسانی که اگر بخدا اطلاق گردد
خالی از تأثّر و انفعال است.
چنانکه فرمودهاند:
.« انّ الرحمۀ من اللّه انعام و افضال و من الادمیین رقّۀ »
تعطف- چنانکه در خطبه 177 نهج البلاغه نیز میفرماید:
و همچنین در آیه 157 سوره بقره فرموده است: « رحیم لا یوصف بالرّقّۀ »
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَۀٌ یعنی براي آنها از جانب خدایشان عنایت و احسانی است.
رحمت خدا بر دو گونه است:
یکی رحمت عام که بتمام موجودات شامل میشود و آن عبارت از رحمت ص: 90
خلقت و رزق و غیره است چنانکه در آیه 156 سوره اعراف میفرماید:
وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ و دیگري رحمت خاص است که مختصّ باهل ایمان است و دیگران در آن سهیم نیستند چنانکه
میفرماید:
و در آیات قرآن در معانی متعددي بکار برده شده و از آن جمله است: «1» وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ
1) بمعنی دین اسلام- چنانکه در آیه 25 سوره فتح میفرماید: )
لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ یعنی فی دینه ( 2) بمعنی ایمان- چنانکه در آیه 28 سوره هود میفرماید:
قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَۀً یعنی ایمانا.
3) بمعنی بهشت- چنانکه در آیه 57 سوره بنی اسرائیل میفرماید: )
صفحه 58 از 225
وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ یعنی جنّته:
و از این معنی در قرآن بسیار است.
4) بمعنی باران- چنانکه در آیه 57 سوره اعراف میفرماید: )
وَ هُوَ الَّذِي یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَيْ رَحْمَتِهِ یعنی قدّام المطر ( 5) بمعنی پیامبري- چنانکه در آیه 32 سوره زخرف میفرماید:
__________________________________________________
1) آیه 105 سوره بقره )
ص: 91
أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ یعنی النبوّة ( 6) بمعنی نعمت چنانکه خداوند متعال در آیه 113 سوره نساء میفرماید:
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ یعنی و نعمته ( 7) بمعنی قرآن چنانکه پروردگار عالم در آیه 57 سوره یونس میفرماید:
قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ یعنی و بقرآنه ( 8) بمعنی روزي- چنانکه در آیه 100 سوره بنی اسرائیل میفرماید:
قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَۀِ رَبِّی یعنی مفاتیح الرزق.
9) بمعنی خیر و نصرت- چنانکه در آیه 17 سوره احزاب میفرماید: )
قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي یَعْصِمُکُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِکُمْ رَحْمَۀً یعنی خیرا و نصرة.
10 ) بمعنی عافیت- چنانکه میفرماید: )
یعنی عافیته ( 1) بمعنی دوستی چنانکه در آیه 27 سوره حدید میفرماید: «1» أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَۀٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ
وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَۀً وَ رَحْمَۀً یعنی مودّة.
12 ) ی ن ع م ب ی س ی ع ه ک ن ا ن چ ر د ه ی آ 21 ه ر و س م ی ر م د ی ا م ر ف ی م : )__________________________________________________
1) آیه 38 سوره زمر. )
ص: 92
وَ لِنَجْعَلَهُ آیَۀً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَ ۀً مِنَّا یعنی عیسی علیه السّلام ( 13 ) بمعنی محمد صلی اللّه علیه و آله چنانکه در سوره انبیاء آیه 107
میفرماید:
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَۀً لِلْعالَمِینَ یعنی محمّدا علیه السّلام.
و از این ماده است:
رحم- بر وزن قفل بمعنی مهربانی و لطف چنانکه در آیه 81 سوره کهف میفرماید:
أَقْرَبَ رُحْماً- یعنی از نظر مهر و عاطفه نزدیکتر است.
مرحوم- یعنی مورد رحمت قرار گرفته و ترحّم یعنی نظر رحمت انداختن.
رحم- بفتح راء و کسر حاء بمعنی زهدان و جاي پرورش کودك در شکم چنانکه در آیه 6 سوره آل عمران میفرماید:
هُوَ الَّذِي یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ و بمعنی قوم و خویش نیز که از یک رحم خارج شده باشد آمده است و جمعش هم
ارحام میباشد چنانکه خداوند متعال در آیه 1 سوره نساء میفرماید:
وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ یعنی بترسید از خدائی که سؤال میشوید از او و از رحمها.
ار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص: 93
صفحه 59 از 225
[سوره آلعمران ( 3): آیه 75 ] .... ص : 93
اشاره
وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا
( لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 75
ترجمه و شرح .... ص : 93
نظر بر اینکه در آیات قبل سخن از همه اهل کتاب بوده و در میان آنها خوب و بد هر دو وجود داشته.
لذا در این آیه چنان میخواهد که بر نیکان ستم نشود تا حق دادگستري و عدالت که اسلام آن را براي دوست و دشمن خواهان
است برگذار گردد و نشان میدهد که اسلام هرگز نمیخواهد بخاطر اشتباهات و لغزشهاي عدهاي همه را محکوم نماید، اینک
میفرماید:
بعضی از اهل کتاب مانند عبد اللّه بن سلام هستند که اگر او را امین قرار دهی و ثروت زیادي برسم امانت بآنها بسپاري بتو
برمیگرداند و در آن خیانت نمیکند و کسانی هم هستند مثل فنحاص بن عازورا که اگر آنها را امین بگیري و یک دینار نزد آنان
امانت بگذاري بتو پس نخواهد داد مگر اینکه همیشه ص: 94
بر سر آنها بایستی و بر آنان مسلّط باشی تا شاید بتوانی امانت و سپرده خویش را از آنها باز ستانی و انگیزه خیانتشان این است از
نظر غرور و نخوتی که دارند و میگویند ما در برابر امیین و غیر یهود مسئول نیستیم و معتقدند که تورات آنها فقط بخیانت نکردن
ببرادران اسرائیلی خود امر کرده است و در پایمال کردن حقوق ملّتهاي دیگر مجازند حتی این امتیاز دروغین را بخدا نسبت داده و
میگویند در برابر این ظلم و تعدي بغیر اهل کتاب از جانب خدا هیچگونه کیفري نداریم زیرا در تورات ما بیان شده است:
اموال کسانیکه پیرو دین ما نیستند حلال و روا است ولی قرآن در پاسخ آنها با صراحت میفرماید:
آنها آگاهانه بر خدا دروغ میبندند و میدانند چنین چیزي از طرف خدا نیست و تمام شعوب و قبائل در نزد خدا برابرند و کسی را
مزیّتی در پیش خدا جز بتقوي و پرهیزکاري وجود ندارد و احترام اموال و رعایت حقوق مردم اساس نظام و برنامه زندگی بشر است
و هیچیک از دیانتهاي آسمانی خیانت باموال دیگران را تجویز نکرده است، ولی یهود بخاطر توجیه اعمال زشت خود چنین دروغی
را بخدا نسبت میدهند در حالیکه میدانند خیانت حرام است و هیچ دینی خیانت را حلال نکرده است بلکه این موضوع از
مستحدثات علماء یهود است که از روي عداوت شدیدي که نسبت بمؤمنین دارند آن را درست کردهاند.
(75)
ص: 95
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 95
پارهاي هستند از اهل کتاب که کند ردّ امانت با حساب
میکند رد باشد از قنطار مال نفس او باشد امین در کلّ حال
صفحه 60 از 225
پارهاي هم در امانت خائنند رد نسازند ار چه باشد فلس چند
هر دو باشند این دو فرقه از یهود آن یکی باشد امین دیگر نبود
آن امانت را دهد بر صاحبش وین دگر در ردّ آن گیرد تنش
جز که او را ملتزم سازي بردّ آیتی بر وي بتهدید و سند
که بداند زو تو پس خواهی گرفت گر که ندهد با عسس خواهی کرفت
این از آن باشد که گوید در بسیج نیست بر ما ره به امیّین به هیچ
مشرك اعنی گمره هست این ظاهرست مالشان بر ما حلال و طاهر است
بر خدا گویند کذب و افتراء کاین رسیده است از کتاب حق بما
نیست در تورات این باشد دروغ حق نگوید آنچه دور است از فروغ
خویش میدانند کاین باشد غلط وز خدا بر کاذبین لعن و سخط
(75)
ص: 96
شأن نزول .... ص : 96
عبد اللّه بن عباس میگوید آیه و من اهل الکتاب در باره عبد اللّه بن سلام و منحاص بن عازورا که بعضی نام او را فیحاص و نیز
فنحاص ضبط کردهاند نازل گشته است زیرا بعبد اللّه 1200 اوقیه طلا بامانت داده شده بود و بموقع آن امانت را ادا کرد ولی به ابن
عازورا یک دینار امانت داده شده بود لکن او بامانت خیانت کرده بود.
بعضی از مفسرین نوشتهاند کسانی که اداء امانت کرده بودند مسیحیان بودند و کسانی که خیانت در امانت نموده بودند یهودیان
بودند.
مجمع البیان و مرحوم شیخ طوسی نیز این موضوع را نوشتهاند لکن شیخ آن را بعنوان شأن نزول ننوشته است.
ص: 97
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 97
قوله مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ:
امن- یعنی آرامش نفس- آرامش خاطر و از بین رفتن بیم هراس است چنانکه خداوند متعال در آیه 99 سوره 7 میفرماید:
أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ یعنی آیا از نقشه خدا ایمن هستند.
امانۀ- چیزیکه بکسی که امین است میسپارند که حفظش و ردّش بموقع واجب است چنانکه در آیه 283 سوره بقره میفرماید:
فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَلْیُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ:
و کلمه امن و امانۀ- در آیات قرآن در سه معنی بکار برده شده است.
1) بمعنی اعمال واجب چنانکه در سوره احزاب آیه 72 میفرماید: )
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَۀَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ:
صفحه 61 از 225
یعنی ما واجبات را بر آسمانها و زمین و کوههاي عالم عرضه کردیم ولی همه آنها از تحمل آن امتناع ورزیدند.
2) بمعنی سپرده و ودیعهها چنانکه خداوند متعال در آیه 58 سوره نساء میفرماید: )
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها:
3) بمعنی پاکدامنی- است چنانکه در آیه 26 سوره قصص میفرماید: ص: 98 )
إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِینُ:
و از این ماده است:
امّان- یعنی امانتدار و شخص معتمد و کشاورز و کسیکه نوشتن بلد نباشد.
مأمن- اسم مکان و زمان یعنی جاي امن چنانکه در آیه 6 سوره 9 میفرمایند:
ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ و مأمون اسم مفعول یعنی امانتدار و مورد اعتماد و لقب پسر هارون الرشید که اسمش عبد اللّه بوده است. چنانکه در
آیه 28 سوره 70 میفرماید:
إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ:
یعنی از عذاب پروردگارت هیچکس در امان نیست.
ص: 99
[سوره آلعمران ( 3): آیه 76 ] .... ص : 99
اشاره
( بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ وَ اتَّقی فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ( 76
ترجمه و شرح .... ص : 99
خداوند متعال در این آیه کریمه اشاره میکند به این که وفاي بعهد از تقوي و پرهیزکاري است و از قضایاي مربوط بضمیر و وجدان
میباشد و آدمی در معامله خویش نباید بطرف معامله بنگرد که او کیست دوست است یا دشمن بلکه باید متوجه باشد که تخلّفی
نداشته باشد و در امانت خیانت نکند چون مسأله مربوط بامري است که میان او و خدا است نه میان او و مردم دیگر و حکم تورات
چنین نیست که کسی بتواند حقوق مردم را نادیده بگیرد بلکه باید حق و امانت را هر که باشد و هر چه باشد بصاحبش رد کرد
چنانکه قرآن نیز جنبههاي نژادي و شخصی را نادیده گرفته و دوستان خدا را کسانی معرفی میکند که تقوي داشته باشد و بعهد و
پیمان خود وفا کند و این همان پیمانی است که بحکم فطرت از هر یک از افراد بشر گرفته شده که هر کس بآن وفا کند موجب
خشنودي خدا خواهد بود اینک میفرماید:
آري البته رفتار شایسته بیثمر و بیاثر نخواهد بود هر کس در ایفاي عهد خویش بکوشد و بعهد خود وفا کند و آن را کامل انجام
دهد و از خیانت و نادرستی بپرهیزد یا از خدا بترسد و تقوي اختیار کند خدا چنین مردم با تقوي را دوست میدارد و از فضل و
احسان خویش پاداش اعمال نیک آنان را میدهد.
(76)
صفحه 62 از 225
ص: 100
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 100
آري آنکو کرد بر عهدش وفا وز خدا ترسید و بگذشت از خطا
بر امانتهاست از تقوي امین پس خدا باشد محبّ متّقین
هر وفا بر عهد خود کرد او سراست چون کند رد امانت سرور است
من بر آنم کاین صفت را مزد نیست هر کند رد امانت دزد نیست
نیست تعریف کس ار دزدي نکرد ور که دزدي کرد دیو است او نه مرد
این ثنا نبود که تو کاذب نه اي نار دوزخ را بخود جاذب نه اي
ور که بندي بر خدا و خود دروغ نیست از نیکی ترا یک جو فروغ
شاکر حق باش گر گوئی تو راست کاو ترا در مشتیش کاذب نخواست
چون کنی شکرش که نیکی نه دغل مزد از او یابی بپاداش عمل
پس تو کن در حسن اعمال اهتمام تا ز حق پاداش یابی و السلام
(76)
ص: 101
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 101
قوله تعالی بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ:
عهد- یعنی پیمان- قرارداد- امري که انسان در نگهداري آن مسئول است و پیمان را هم از آن جهت عهد گویند که مراعاتش لازم
است چنانکه در آیه 34 سوره اسراء میفرماید:
وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ- و این کلمه در آیات قرآن بچند معنی مورد استعمال قرار گرفته.
از آن جمله است:
1) بمعنی امانت چنانکه خداوند متعال در آیه 124 سوره بقره میفرماید: )
قالَ لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ:
یعنی هرگز امانت امامت و پیشوائی به ستمکاران واگذار نخواهد بود.
2) بمعنی پیمان چنانکه پروردگار عالم در آیه شریفه 8 سوره بقره میفرماید: )
قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً یعنی میثاق اللّه:
3) بمعنی دستور چنانکه در آیه 115 سوره طه میفرماید: )
لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ یعنی امرنا الی آدم:
و از این معنی در قرآن مجید زیاد است.
4) بمعنی سوگند چنانکه خداوند عالم در آیه شریفه 91 سوره نحل ص: 102 )
صفحه 63 از 225
میفرماید:
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها یعنی و اوفوا بیمین اللّه اذ حلفتم:
5) بمعنی توحید چنانکه در آیه 78 سوره مریم میفرماید: )
أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً یعنی التوحید و العمل الصالح.
6) بمعنی امانتداري چنانکه در آیه 102 سوره اعراف میفرماید: )
وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ:
یعنی ما اکثر مردم را در امانتداري استوار ندیدیم.
7) بمعنی اندرز کردن- چنانکه در آیه 60 سوره مبارکه یس میفرماید: )
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ یعنی الم اوص الیکم:
و از این ماده است:
معاهده- با هم سوگند خوردن و با یکدیگر پیمان بستن چنانکه در آیه 75 سوره 9 میفرماید:
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ:
یعنی بعضی از آنها با خدا عهد و پیمان بستند.
تعهد- یعنی قبول عهد و پیمان کردن و اسم فاعلش متعهد است که بمعنی کسیکه خود را در مقابل پیمان مسئول میداند.
ص: 103
[سوره آلعمران ( 3): آیه 77 ] .... ص : 103
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ لا
( یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ( 77
ترجمه و شرح .... ص : 103
خداوند متعال در این آیه شریفه نیز به قسمتی از خلافکاریهاي دانشمندان یهود و نصاري را بصورت کلی و عمومی اشاره فرموده و
بیان میکند.
کسانیکه بعهد پروردگار و سوگند بنام مقدس او را وفا نکرده و خبرهاي آسمانی و مژدههاي پیامبران را در باره دین اسلام و
رسالت پیامبر اکرم بخاطر نفوذ در دلهاي پیروان خویش ببهاي ناچیزي فروخته و اخبار آسمانی را از آنها پنهان میدارند گرفتار چند
مجازات میگردند:
1) از رحمت پروردگار براي همیشه محروم گشته و هنگام رستاخیز از هر گونه نعمت و آسایش بیبهره خواهند بود و فیوضات )
رحمت الهی و مواهب بیپایان ایزد متعال شامل حال آنان نخواهد بود.
2) با آنها بهیچ وجه نه بوسیله الهام قلبی و نه بواسطه ایجاد امواج صوتی در فضا سخن نخواهد گفت: )
صفحه 64 از 225
3) خدا در قیامت نظر لطف و رحمت بآنها نمیکند. ص: 104 )
4) آنها را از خطاها و از آلودگیهاي گناهان پاك نمیکند لذا عذاب دردناکی براي آنان آمیخته شده است اینک میفرماید: )
کسانیکه عهد و پیمان خدا و سوگندهاي دروغی که یاد کردهاند مؤمن بخدا باشند و رد امانات نموده و او را یاري کنند با اینکه
باید در سوگندهاي خود استوار و بامانتها وفادار باشند اما سست پیمانند و عهد و پیمان خود را بابهاي کمی از قبیل رشوه و
ریاست چند روزه و از بین بردن مال برادر دینی و غیره معامله و معاوضه میکنند چنین جماعتی بهرهاي در آخرت نخواهند داشت و
خدا با آنان سخن نمیگوید زیرا از آنها خشمگین است و در روز رستاخیز با نظر رحمت بآنها نظر نخواهد کرد و آنها را از
آلودگیهاي گناهانشان پاك نمیکند و خیانتهاي آنان بوسیله حسرتهاي روانی در برزخ جبران پذیر نخواهد بود تا هنگام رستاخیز با
صفاي روح و روان درخشان حضور یافته و مورد عنایات پروردگار متعال قرار بگیرند بلکه براي آنها شکنجه دردناکی فراهم
خواهد بود و ناچار عذاب دردناك الهی را باید بچشند.
(77)
ص: 105
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 105
آنکسانکه چشم از حق دوختند عهد و سوگندش بکم بفروختند
نازل است این آیه بر جرح یهود که بعهد حق نماندند از جحود
نام احمد را بسوگند از کتاب منقلب کردند و پنهان در حجاب
تا مباد او سید و سرور شود در نمود اکسیر اعظم زر شود
میکنند اینگونه با هم مشورت بهره نبود هیچشان در آخرت
حق ز رحمت سویشان نارد نظر هم نفرماید سخن با بد گهر
نه نماید از رذائل پاکشان چون برون آرد بحشر از خاکشان
زشتی اخلاقشان وقت هلاك هست ایشان را عذاب دردناك
(77)
ص: 106
شأن نزول .... ص : 106
اشعث بن قیس میگوید:
بخدا قسم این آیه در باره من نازل گشته است زیرا من و مردي از یهود بر سرزمینی دعوا داشتیم و من انکار میکردم او را نزد پیامبر
آوردم پیغمبر فرمود آیا دلیل داري گفتم خیر پس روي کرد به مرد یهودي فرمود آیا قسم میخوري من گفتم اجازه میدهید که
قسم بخورد و مال مرا ببرد خداوند این آیه را نازل کرد.
ابن جریح چنین میگوید اشعث بن قیس زمینی را بدست آورده بود صاحب اصلی زمین بدعوي برخاست و برسول خدا شکایت کرد
اشعث سوگند یاد کرد که زمین مال اوست سپس این آیه نازل شد و اشعث از سوگند خود برگشت و اعتراف بحق نمود و زمین را
صفحه 65 از 225
بصاحب اصلی آن رد کرد.
کلبی میگوید: عدهاي از علماء یهود بر اثر قحطی بسیار تنگدست شده بودند در مدینه پیش کعب بن اشرف آمدند کعب از آنان
سؤال کرد آیا در تورات خواندهاید که این مرد رسول اللّه است گفتند آري مگر تو این امر را نمیدانی گفت خیر گفتند ما شهادت
میدهیم که او بنده خدا و فرستاده اوست کعب گفت خداوند مال بسیار زیادي را بر شما حرام کرد زیرا وقتی که شما نزد من
آمدید من تصمیم گرفتم که مال زیادي بشما بدهم و اهل و عیال شما را بپوشانم خداوند بواسطه بیان این سخن آن عطایا را بر شما
و عیالتان حرام کرد آنان گفتند این امر بر ما هم مشتبه شده بما مهلت بده تا آن را در تورات به بینیم سپس رفتند أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 6، ص: 107
چیزهائی را از تورات در باره پیغمبر نوشته و به نزد پیامبر اکرم آمدند و با او صحبت کردند و سؤال نمودند و مجددا نزد کعب
مراجعت کردند گفتند ما گمان میکردیم که او رسول اللّه است زمانی که نزد او رفتیم دیدیم او داراي صفاتی که در تورات دیدیم
نیست و صفت او برخلاف صفاتی است که براي پیغمبر در تورات ذکر شده است و آن مطالبی را که به تحریف از تورات نوشته
بودند درآوردند و به کعب نشان دادند کعب نظري بر آن نوشته افکند و شاد شد و آنان را توانگر ساخت و برایشان انفاق زیادي
نمود سپس خداوند متعال این آیه را نازل کرد.
عکرمه میگوید این آیه در باره ابی رافع و لبابۀ بن ابی حقیق و حیی بن اخطب و دیگر رؤساي یهود نازل شده است زیرا آنان
صفاتی که در تورات در شأن پیامبر اسلام آمده بود و خداوند از ایشان عهد و پیمان گرفته بود که آن صفات را بیان کنند کتمان
کردند و آنها را تغییر داده و با دست خود صفات دیگري را نوشتند و سوگند یاد کردند که این صفات تحریف شده و صفاتی است
که خداوند بیان کرده است تا رشوت و خواربار و خوردنی آنان بوسیله پیروانشان تامین گشته و قطع نگردد.
صاحب روض الجنان از عبد اللّه بن عباس نقل کرده عبد اللّه بن اشوع زمینی داشت و امرؤ القیس بن عابس مدعی مالکیت آن شده
بود پیامبر بامرئ القیس فرمود که سوگند یاد کند که این زمین مال اوست سپس این آیه نازل شد و امرو القیس ترسید و سوگند یاد
نکرد و زمین بصاحب اصلی آن برگشت.
ص: 108
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 108
قوله تعالی بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ:
یمین- بمعنی قسم و سوگند و عهد و پیمان میباشد چون هم سوگندان دست راست یکدیگر را میفشردند لذا سوگند را یمین
گفتهاند پس یمینی که بمعنی سوگند است استفاده از یمین بمعناي دست راست است و جمعش ایمان و ایمن بفتح همزه میباشد.
چنانکه خداوند متعال در آیه 225 سوره بقره میفرماید:
لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ:
و این کلمه در ضمن آیات بیست و چهار بار ذکر شده است و کلمه یمین در قرآن به هفت معنی استعمال شده است.
1) بمعنی قدرت و توانائی چنانکه در آیه 67 سوره زمر میفرماید: )
وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ یعنی بقوّته:
2) بمعنی سوگند چنانکه در آیه 53 سوره نور میفرماید: )
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ
صفحه 66 از 225
:یعنی منافقین بشدیدترین وجه بنام خدا سوگند یاد میکردند.
3) بمعنی عهد و پیمان چنانکه در آیه 94 سوره نحل میفرماید: ص: 109 )
وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ:
یعنی عهد و پیمانهاي خود را براي فریب یکدیگر بکار نگیرید:
4) بمعنی دست راست چنانکه در آیه 17 سوره ق میفرماید: )
إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ یعنی عن جانب الایمن:
5) بمعنی مالکیت چنانکه در آیه 6 سوره مؤمنین میفرماید: )
أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ:
یعنی با کنیزکان ملکی و یا تصرفی شما که هیچگونه ملامت و مانعی در مباشرت این زنان بر شما مؤمنان نیست.
6) بمعنی دین چنانکه در آیه 28 سوره صافات میفرماید: )
قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمِینِ یعنی من قبل الدّین:
7) بمعنی بهشت چنانکه در آیه 39 سوره مدثر میفرماید: )
کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَۀٌ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِینِ یعنی اهل الجنّۀ:
8) بمعنی جانب راست هر چیزي چنانکه در آیه 37 سوره معارج میفرماید: )
عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِینَ:
یعنی کافران از جانب راست و چپ پراکنده میشوند.
9) بمعنی حجت و برهان چنانکه در آیه 44 سوره حاقه میفرماید: )
لَأَخَ ذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ یعنی بر فرض محال اگر محمّد صلی اللّه علیه و آله سخنانی بدروغ بما میبست محققا ما او را با حجت و برهان
خویش مؤاخذه میکردیم. ص: 110
و از این ماده است:
ایمن- بمعنی سمت و طرف راست چنانکه در آیه 52 سوره 19 میفرماید:
وَ نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ:
یعنی او را از سمت راست کوه طور ندا کردیم.
میمنه- سمت راست برکت و نیک بختی چنانکه در آیه 8 سوره 56 میفرماید:
فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَۀِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَۀِ:
ص: 111
[سوره آلعمران ( 3): آیه 78 ] .... ص : 111
اشاره
وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَ بُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ
( یَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 78
صفحه 67 از 225
ترجمه و شرح .... ص : 111
آیه مبارکه بار دیگر پرده از روي جنایتهاي اهل کتاب برداشته و بیان میکند که گروهی از آنها از امی بودن عربها سوء استفاده
میکنند و چیزهائی را که در کتب آسمانیشان نیست بر آن میافزایند و کتاب تحریف شده را چنان با نغمه و ترنّم براي پیروان خود
میخوانند که شنوندگان گمان کنند از مطالب کتاب آسمانی است که در اختیار آنان قرار میدهند در صورتی که سخنان آنها بر
اساس پنهان نمودن حقایق و مژدههاي آسمانی است و مستند بخدا نمیباشد لذا در این آیه شریفه گفتار آنها را تکذیب نموده و
میفرماید:
گروهی از احبار و علماء اهل کتاب زبان و بیان خویش را هنگام تلاوت کتاب خدا و نوشته خودشان چنان درهم میپیچند و
کلمات را با نغمه و آواز و زیر و بم ادا میکنند تا شما اي مسلمانان گمان کنید آنچه را که میخوانند از کتاب خدا است و در
تورات به این صورت آمده است و حال آنکه در واقع از کتاب خدا نیست بلکه از جانب شیطان و هواي نفس است و فلسفه
وجودي این گفتهها ص: 112
نیز به بیراهه بردن مردم است و بس و آنها به این کار هم قناعت نمیکنند بلکه با صراحت میگویند:
آن از طرف خدا است و حال آنکه از جانب خدا نیست و بخدا دروغ میبندند و خودشان نیز میدانند که دروغ میگویند و این
تهمت عظیم را از روي علم و عمد بخدا میزنند:
یا بتفسیر دیگر میدانند که در اثر این دروغی که بخدا میبندند گرفتار عذاب و شکنجه جاوید الهی خواهند شد از این آیه استفاده
میشود که معاصی هیچوقت فعل خدا و از جانب او نبوده بلکه از طرف مردم و بندگان است در غیر اینصورت نفی آن از جانب خدا
جایز نبود.
(78)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 112
هم ز ایشان فرقه باز از کتاب بر زبان پیچند بهر انتساب
بر گمانشان کز کتاب است آنهمه نز کتاب است آنچه گویند آنرمه
یعنی از حق است این اقوال و نیست از خدا آن بلکه کذب و افتریست
بر خدا دانسته این بهتان زنند نی که نادانند بر کذب و نژند
(78)
ص: 113
شأن نزول .... ص : 113
بعضی از مفسرین نوشتهاند که این آیه در باره جماعتی از احبار یهود نازل گشته که با دست خویش چیزهائی که مربوط بکتاب
خدا نبوده مینوشتند و آن را از کتاب خدا بحساب میآوردند.
بنظر ابن عباس این آیه مبارکه مربوط بیهود و نصاري است که تورات و انجیل را تحریف مینمودند چه از حیث اضافه کردن بآن و
صفحه 68 از 225
چه از حیث از بین بردن مطالبی از آن.
صاحب مجمع البیان نیز این شأن نزول را نقل کرده است.
ص: 114
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 114
قوله تعالی یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ:
لوي ولیّ- بمعنی تابیدن و دو تاء کردن آن است بنظر ابن فارس در اصل بمعنی بر گردانیدن و خم دادن است چنانکه در آیه 5
سوره منافقون میفرماید:
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ:
یعنی وقتی بمنافقان گفته شود بیائید که پیغمبر خدا براي شما طلب آمرزش کند از شدت تکبّر سرهاشان را تکان میدهند و رو
گردان میشوند:
بطوریکه مفردات راغب مینویسد از این ماده در قرآن مجید سه بار بصورت مضارع و یکبار بصورت مصدر از مجرد و یکبار ماضی
از باب تفعیل ذکر شده است.
این کلمه در بعضی از آیات قرآن بمعنی منحرف شدن از راه راست و رخ تابیدن و با زبان انکار کردن آمده است چنانکه
پروردگار متعال در آیه 135 سوره نساء میفرماید:
فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوي أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً:
یعنی پیرو دلخواه و هوس نشوید که از عدالت باز مانید و اگر رخ بتابید یا اعراض کنید خدا از اعمالیکه میکنید آگاه است.
ص: 115
[سوره آلعمران ( 3): آیه 79 ] .... ص : 115
اشاره
ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ
( الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ( 79
ترجمه و شرح .... ص : 115
این آیه در مقام تنزیه ساحت انبیاء و جواب با اهل کتاب است که با تحریف حقایق میگفتند عیسی علیه السّلم ادعاي الوهیّت کرده
و ما را نیز دستور داده که باو عبادت کنیم خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که این ادعا اشتباه و دروغ است زیرا چگونه
ممکن است که خداوند کتاب و حکمت و پیامبري را به شخصی عنایت فرماید و با اعطاء روح قدسی او را از هر گونه تخلّف و
لغزش ایمن داشته و براي تعلیم و تربیت بشر و سوق آنان بسوي سعادت او را برگزیده است مردم را به پرستش خود بخواند و از
صفحه 69 از 225
خداشناسی و خداپرستی که در فطرت آنان نهاده شده آنها را بازدارد بلکه پیامبران مردم را تنها بعبادت و پرستش خدا میخوانند و
از آنها میخواهند ربانی باشند و جز پروردگار بکسی عبادت نکنند زیرا گسترش معرفت خدا در جامعه بشر بهترین شاهد و گواه
، برانجام رسالت پیامبران است لذا امکان ندارد آنها از جاده بندگی و توحید بیرون رفته و مردم أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 6
ص: 116
را به پرتگاه شرك بکشانند لذا میفرماید:
براي هیچ بشري موسی باشد یا عیسی و یا سائر پیامبران سزاوار نیست که خدا بر او منت گذاشته و باو کتاب آسمانی و هدایت
بحکمت و صواب و پیامبري عطا فرموده است بمردم بگوید غیر از خدا مرا پرستش نمائید و بجاي خدا بندگان من باشید یا مرا با
خدا پرستش کنید بلکه سزاوار است که بگوید خدا پرست و مردم الهی باشید بآنگونه که کتاب خدا را آموختهاید و درس
خواندهاید یعنی انبیاء باید مردم را در پرتو تعلیم کتاب آسمانی و تدریس آن بصورت مردان ربانی و الهی درآورند.
یا بتفسیر بعضی از مفسرین، ربانی و عارف بخدا باشید براي اینکه شما کتاب خدا را بمردم یاد میدهید و آن را میخوانید.
(79)
ص: 117
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 117
با نبی گفتند ترسا و یهود مر تو را خواهی خدا خوانیم زود
تا پرستیمت بوجه بندگی سجده آریمت بنازینبدگی
گفت پیغمبر معاذ اللّه که من کس پرستم جز خداي ذو المنن
یا بسجده غیر حق باشم رضا تا کنم کس را بر این امر از خطا
آمد این آیت که نبود از بشر کس سزاوار کتاب از دادگر
یعنی او را حق دهد پیغمبري بخشدش بر خلق حکم و داوري
پس بگوید از هوا بر مردمان که مرا باشید عبد و بندگان
یا پرستش غیر حق را جایز است یا من و ما ما خلق را جایز است
جز که میباشید عبد و حق پرست ز آنچه دارید از کتاب اللّه بدست
تا بخوانید آن بخلق از عدل و داد از ره دانائی و دین بیفساد
(79)
ص: 118
شأن نزول .... ص : 118
ضحاك و مقاتل گفتهاند این آیه در باره نصاراي نجران که به عیسی پرستش میکردند نازل شده است و مراد از کلمه بشر در این
آیه حضرت عیسی علیه السّلم و و منظور از کتاب انجیل است.
ابن عباس میگوید: ابو رافع یهودي و رئیس مسیحیان نجران به پیامبر اسلام گفتند یا محمّد صلی اللّه علیه و آله آیا تو میخواهی که
صفحه 70 از 225
ما تو را پرستش کنیم فرمود:
پناه میبرم بخدا که غیر خدا را پرستش کنید یا من شما را به عبادت غیر خدا امر کنم و من براي این کار مبعوث نشدهام سپس این
آیه نازل شد.
بعضی از مفسرین نوشتهاند مردي پیش پیامبر اکرم آمد و گفت یا رسول اللّه بر تو سلام میکنیم همچنانکه بیکدیگر سلام میکنیم
آیا نباید بتو سجده نمائیم پیامبر فرمود سجده بر غیر خدا جائز نیست ولی نسبت به پیامبر خود احترام قائل شوید و حق او را بشناسید.
عبد الرزاق و صاحب کشف الاسرار از حسن بصري نقل کردهاند که مردي نزد پیامبر آمد و گفت اجازه بده ترا سجده کنم که
بالاتر از سلام کردن است پیامبر او را از این کار منع فرمود سپس خداوند متعال این آیه را فرو فرستاد.
ص: 119
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 119
قوله تعالی ما کانَ لِبَشَرٍ:
بشر- یعنی انسان- آدمی و بانسان از آن جهت بشر گفته میشود که پوست بدنش نمودار است بخلاف حیوانات که بدنشان در میان
پشم و مو و کرك مستور است و بشر لفظی است که مفرد و جمع در آن یکسان است ولی تثینه بسته میشود ولی بعضی از لغویّین
ابشار را جمع بشر دانستهاند چنانکه در آیه 54 سوره فرقان میفرماید:
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً:
طبرسی در مجمع البیان مینویسد: بشر جمع بشره و آن ظاهر پوست است و در آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن
جمله است:
1) بمعنی حضرت آدم علیه السّلم چنانکه در آیه 28 سوره حجر میفرماید: )
إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ یعنی آدم (ع).
2) بمعنی آدمی و انسان چنانکه در آیه 24 سوره مؤمنون میفرماید: )
ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یعنی الّا آدمیّ مثلکم:
3) بمعنی آدمیان چنانکه در آیه 15 سوره یس میفرماید: )
قالُوا ما أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا: ص: 120
یعنی کافران میگفتند ما شما را برتر نمیدانیم بلکه شما هم مثل ما آدمیان هستید.
4) بمعنی قسمت بیرونی پوستهاي سر مردم چنانکه میفرماید: )
یعنی شراره آتش دوزخ از دوزخیان چیز باقی نمیگذارد حتی پوستهاي سرشان را نیز میسوزاند «1» لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ 21 لَوَّاحَۀٌ لِلْبَشَرِ
و محو میکند و در باره بشارت و مشتقات این در آیه دیگري بحث خواهد شد.
__________________________________________________
1) آیه 28 و 29 سوره مدثر. )
ص: 121
[سوره آلعمران ( 3): آیه 80 ] .... ص : 121
صفحه 71 از 225
اشاره
( وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَۀَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 80
ترجمه و شرح .... ص : 121
این آیه نیز مانند آیه قبل ساحت پیامبران را از اینکه مردم را بشرك دعوت نمایند منزّه میسازد و با صراحت کامل هر گونه پرستش
غیر خدا را محکوم میکند و مردم را بحق و عدالت و حریت و آزادي دعوت مینماید و شهادت میدهد که هرگز پیامبران مردم را به
پرستش فرشتگان و یا رسولان دعوت ننمودهاند و بمردم نگفتهاند که خدا قسمتی از تدبیر عالم را بآفریدهاي واگذار نموده است تا
مردم آن را شایسته عبادت دانسته و باو پرستش نمایند بلکه هدف پیامبران آن است که مردم را بیگانگی آفریدگار دعوت نموده و
او را بینیاز از شریک معرفی کنند و پاسخی است به یهود که عزیز را پسر خدا و به صائبان که خود را پیرو حضرت یحیی میدانستند
ولی مقام فرشتگان را تا سر حد پرستش بالا میبردند و همچنین جواب مشرکین عرب است که فرشتگان را دختران خدا پنداشته و
یک نوع ربوبیت براي آنها قائل بودند در حالیکه خود را پیرو دین حضرت ابراهیم معرفی مینمودند لذا میفرماید:
شایسته نیست انسانیکه خدا باو کتاب و حکمت و نبوت داده بشما فرمان ص: 122
دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگار خویش بگیرید و آنها را غیر از خدا معبود خود بدانید چنانکه یهود با عزیر و نصاري با
مسیح چنین کردند آیا این بشر که خدا باو کتاب و علم و نبوت عطا نموده شما را بکفر دعوت میکند پس از آنکه مسلمان شدید؟
زنهار که چنین باشد یعنی پیامبري نخست مردم را بتوحید و تسلیم در برابر امر الهی دعوت کند و سپس راه شرك را بآنان معرفی
نماید زیرا این موضوع نقص مرام مکتب یکتاپرستی است و با عصمت پیامبران نیز منافات دارد لذا هرگز پیامبري مسلمانی را بکفر
دعوت نمیکند.
(80)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 122
هم نفرماید که گیرید از طلب مر ملایک و انبیاء بر خویش رب
امرتان آیا کند بر کفر و کین بعد از آنکه خواند بر اسلام و دین
(80)
ص: 123
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 123
قوله تعالی وَ یَأْمُرُکُمْ امر- بمعنی کار و چیز و جمعش امور است چنانکه خداوند متعال در آیه 159 سوره آل عمران میفرماید:
وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ یعنی در کارها با آنان مشورت کن.
و بمعنی فرمان و دستور و حکم نیز میآید و جمعش اوامر است.
صفحه 72 از 225
چنانکه پروردگار عالم در آیه 29 سوره اعراف میفرماید:
قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ یعنی بگو خداي من مرا بعدل فرمان داده است و امر بمعناي اول اسم مصدر و بمعناي دوم مصدر و اسم مصدر
است لکن علامه طباطبائی در تفسیر المیزان مینویسد معناي مصدري در این کلمه اصل و اسم مصدر معناي ثانوي و بعنایت باشد.
و در آیات قرآن بمعناي مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی دین و آئین چنانکه در آیه 48 سوره برائت میفرماید: )
حَتَّی جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ یعنی دین اللّه الاسلام الّذي امر به نبیّه (و اسلام فاتح جنگ شد).
2) بمعنی گفتار چنانکه در آیه 21 سوره کهف میفرماید: )
إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ یعنی وقتی که در گفتار آنها اختلاف و تنازع پیش آمد. ص: 124
3) بمعنی عذاب چنانکه پروردگار عالم در آیه 22 سوره ابراهیم میفرماید: )
قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ یعنی پس از فرا رسیدن عذاب الهی بر کافران شیطان میگوید:
خدا بشما وعده حق داد ولی من بر خلاف حقیقت بر شما هیچ حجتی نیاوردم.
4) بمعنی حضرت عیسی علیه السّلم چنانکه در آیه 117 سوره بقره میفرماید. )
بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْراً یعنی عیسی کان فی علمه ان یکون من غیر اب (فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ) ( 5) بمعنی
کشتار جنگ بدر چنانکه میفرماید:
یعنی القتل فی بدر ( 6) بمعنی کشتار قبیله بنی قریظه چنانکه در آیه 109 سوره بقره میفرماید: «1» فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ
فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ یعنی قتل بنی قریظه ( 7) بمعنی فتح مکه چنانکه در آیه 24 سوره برائۀ میفرماید:
فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ یعنی منتظر باشید تا با یاري خدا مکه فتح گردد اسلام بر کفر غالب و فاتح شود.
__________________________________________________
1) آیه 78 سوره مؤمن )
ص: 125
8) بمعنی روز رستاخیز چنانکه در آیه 1 سوره نحل میفرماید: )
أَتی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ یعنی القیامۀ ( 9) بمعنی تقدیر و قضا چنانکه در آیه 54 سوره اعراف میفرماید:
أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ یعنی الا له الخلق و القضاء فی الخلق ( 10 ) بمعنی وحی چنانکه در آیه 12 سوره طلاق میفرماید:
یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ یعنی خداوند وحی خویش را بین آسمانها و زمین نازل میکند.
11 ) بمعنی دستور و فرمان چنانکه میفرماید: )
12 ) بمعنی گناه چنانکه در آیه 95 سوره مائده میفرماید: ) «1» إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ
لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ یعنی جزاء ذنبه ( 13 ) بمعنی کمک و یاري کردن چنانکه در آیه 154 سوره آل عمران میفرماید:
یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ یعنی هل لنا من النّصر من شیء.
14 ) ی ن ع م ب ا ه ر ا ک و ع ی ا ق و ه ک ن ا ن چ ر د ه ی آ 53 ه ر و س ي ر و ش د ی ا م ر ف ی م : )__________________________________________________
1) آیه 90 سوره نحل )
ص: 126
أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ.
صفحه 73 از 225
یعنی آگاه باشید برگشت تمام کارها و شئون بسوي پروردگار است.
15 ) بمعنی غرق و هلاکت چنانکه در آیه 43 سوره هود میفرماید: )
لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ.
یعنی امروز هیچکس را از هلاکت و غرق و قهر خدا نجاتی نیست.
6) بمعنی مرگ چنانکه در آیه 14 سوره حدید میفرماید: )
وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ یعنی حتّی جاء الموت من اللّه.
و از این ماده است:
امارة- یعنی بسیار فرمان دهنده چنانکه در آیه 53 سوره 12 میفرماید:
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ یعنی همانا نفس سرکش بسیار به بدي فرمان دهد.
امر- بکسر همزه بمعنی ناپسند، عجیب چنانکه در آیه 71 سوره کهف میفرماید:
لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً یعنی حقا که کار ناپسندي کردي.
امیر- یعنی فرمانده و جمعش امراء است.
اولی الامر- یعنی صاحبان فرمان چنانکه در آیه 59 سوره نساء میفرماید:
أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ص: 127
تأمیر- یعنی امارت دادن و تیز کردن و داغ و نشان نمودن و مسلط ساختن.
تأمر- مسلط شدن و حکم کردن و مشورت نمودن.
ائتمار- فرمانبرداري کردن و از رأي خویش کار کردن و مشورت کردن و قصد نمودن.
موامرة- یعنی مشاورت کردن.
ص: 128
توضیحات .... ص : 128
1) در آیه شریفه قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ خداوند متعال برسول گرامی خود دستور میدهد که مسیحیان را بحقیقت خداپرستی آشنا )
نموده و آنان را بخطاء آئین خودشان متوجه سازد و حقیقتی را که مورد اقرار هر دو طرف میباشد دعوت نماید و بآنها اعلام کند
که اصل توحید را که مشترك بین دین اسلام و آئین مسیحیت است بدون هیچگونه پیرایهاي زنده نموده و از کارهاي نابجا که
موجب شرك و دوري از توحید خالص است خودداري کنند یعنی عیسی علیه السّلم را رب خود قرار نداده و یا احبار را ارباب
خویش ندانسته و از آنها پیروي نکنند و بدانند که تنها آفریدگار جهان شایسته پرستش بوده و جز او مستحق ستایش نیست چنانکه
.«1» هدف پیامبران نیز رهبري مردم به یکتا پرستی است
این آیه بما تعلیم میدهد که اگر مخالفین حاضر نشدند در تمام اهداف با شما همکاري کنند باز مأیوس نباشید و بکوشید لااقل در
قسمتی که بین شما و آنان اشتراك هدف موجود است همکاري آنها را جلب نمائید.
و نیز بما میفهماند که حق بهر حال بایستی پیروي گردد و کمی و زیادي پیروان و جمعیت آن هرگز نباید مورد توجه و اعتبار قرار
بگیرد.
و در خاتمه میفرماید:
__________________________________________________
صفحه 74 از 225
1) چنانکه جمله و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه مبین دو حجت و دلیل است یکی متشابه بودن افراد انسان در حقیقت )
انسانیست و دیگري موضوع اختصاص ربوبیت بخداي متعال
ص: 129
اگر آنان با این احتجاج که فطرت نیز بر آن گواه است حقیقت را نپذیرفتند بآنها اعلام کن که ما آفریدگار جهان را یگانه و بیهمتا
میدانیم و بجز او را پرستش نمیکنیم و عیسی بن مریم را نیز آفریده و فردي از بشر و فرستاده خدا میدانیم و عناد و لجاج شما هرگز
در ما تأثیري نخواهد داشت.
2) مفسرین در ذیل آیه یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ. )
نوشتهاند که طایفه یهود پس از ظهور اسلام عداوت خاصی نسبت بدین مقدس اسلام و پیروان آن ابراز میکردند و همچنین عدهاي
از مسیحیان نیز پس از نسخ آئین مسیح بوسیله پیامبر اسلام و آیات الهی بر ضد اسلام برخاسته و از هر وسیله ممکن استفاده
میکردند:
از جمله اینکه یهودیان میگفتند ابراهیم متدین بدین ما بوده و نصاري میگفتند ابراهیم پیرو مسیحیت میباشد در صورتی که هر دو
دعوي بیدلیل و مجرد ادعاء بوده زیرا حضرت ابراهیم سالها پیش از موسی و عیسی علیهما السّلم بوده و تورات و انجیل نیز مدتها
پس از ابراهیم نازل گشته است و چگونه تصور میرود که ابراهیم پیرو آئین بعد از خود باشد بلکه او نخستین پرچمدار خدا پرستی و
بنیان گذار آن میباشد و هیچ یک از احکام دین حنیف ابراهیم نسخپذیر نیست و حتی در دین تورات و انجیل نیز تنفیذ شده است و
تنها تفاوت آئین او با دین تورات و انجیل در وظائف عملی است.
لذا این ادعاي یهود و نصاري جز عصبیّت و جهالت چیز دیگري نیست و با هیچ تاریخی نیز سازگار نمیباشد و خداوند متعال در
آیه بعدي صراحتا گفتار آنان را رد کرده و میفرماید:
ابراهیم نه یهودي بود و نه نصرانی بلکه او موحد خالصی بوده که در مقابل ص: 130
دستورات الهی تسلیم بود و این دین نامش اسلام است چنانکه خداوند متعال نیز در آیه 17 سوره آل عمران میفرماید:
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ و همچنین در آیه 79 همین سوره میفرماید.
وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ که سرتاسر دنیا را از اول تا آخر فرا میگیرد و از اینجا جواب آنهائیکه گفتهاند که دین
اسلام نیز بعد از ابراهیم بوده و چگونه او میتواند مسلمان باشد ظاهر میشود.
خداوند متعال در آیه بعد براي پایان دادن به سخنان اهل کتاب میفرماید:
ارتباط با پیامبران فقط بوسیله ایمان و پیروي از دستورات آنها است و مسئله قرابت و خویشاوندي و یا مسئله نژاد موجب پیوند با
پیامبران نخواهد بود.
ضمنا بعضی از مفسرین در جواب کسانیکه گفتهاند این آیه افضلیت حضرت ابراهیم علیه السّلم را بر حضرت خاتم اقتضاء میکند
زیرا متبوع افضل از تابع است. معنی آیه این است همچنانکه حضرت ابراهیم از ادیان باطله بیزار و بدین بر حق اسلام مایل بوده
چنانکه کلمه حنیفا خود شاهد این مطلب است در دین اسلام نیز این احکام جاري شد. و تبعیت پیامبر اسلام از نظر یکتا پرستی بوده
است نه از نظر افضلیت او چنانکه در آیه 122 سوره نحل نیز میفرماید:
ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّۀَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً ( 3) مراد از آیات اللّه در آیه لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ بنظر برخی از مفسرین تورات و انجیل
است که صدق نبوت پیامبر اسلام و صفات آنحضرت را بیان کرده است.
و بعقیده بعضی مراد از آیات مطالبی است که در کتب آسمانی آنها در باره حنیف و مسلم بودن حضرت ابراهیم آمده است. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص: 131
صفحه 75 از 225
و باعتقاد ابی مسلم منظور از آیات اخبار غریبی است که مردم از آن بیاطلاع بودند و پیغمبر اکرم بر آنها میخواند و خبر میداد که
در کتبشان موجود است و بگفته برخی از علماء تفسیر مراد از آیات دلایل نبوت پیغمبر اسلام است که مشاهده میکنید و میدانید که
دین اسلام صحیح و درست است.
یا مراد خود قرآن است که در موارد زیادي آنها را تعجیز فرموده و نتوانستهاند یک سورهاي در مقابلش بیاورند.
و همچنین در باره مراد از تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ علماء تفسیر اقوال مختلفی نقل نمودهاند که از آن جمله است:
1) بنظر حسن و ابن زید منظور تحریف تورات و انجیل است که بدست آنها انجام میشد. )
2) بعقیده ابن عباس و قتاده تظاهر آنان باسلام و پنهان داشتن کفر در دلشان میباشد یعنی اول روز میگفتند ما اسلام را قبول )
کردیم و عصر همان روز از آن باز میگشتند تا مردم را بشک اندازند.
3) باعتقاد بعضی از مفسرین منظور ایمان بموسی و عیسی و کفر به پیامبر اسلام است. )
4) جبائی و ابی مسلم میگویند مراد علم قلبی آنها است که یقین داشتند که پیامبر اسلام بر حق است ولی با کفر ظاهري خود آن را )
مخلوط میکردند.
4) بعضی از مفسرین در ذیل آیه مبارکه وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ نوشتهاند فقط جملات مذکور نقل گفتار یهود است و بقیه )
آیه گفتار خداوند متعال است که میفرماید:
قُلْ إِنَّ الْهُدي هُدَي اللَّهِ أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ (ایّها ص: 132
المسلمون) أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ (لأنّه لا حجّۀ لهم) الی آخر آیۀ و بقول دیگر قُلْ إِنَّ الْهُدي هُدَي اللَّهِ (کراهۀ) أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ
ما أُوتِیتُمْ (اي ممّن خالف دین اللّه ل إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِي مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ).
و بتفسیر دیگر قُلْ یا محمّد (ص) إِنَّ الْهُدي الی الخیر هُدَي اللَّهِ فلا تجحدوا ایّها الیهود أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ من النّبوة أَوْ ان
یُحاجُّوکُمْ بذلک عِنْدَ رَبِّکُمْ ان لا تقبلوا ذلک منهم و بنظر برخی از مفسرین: إِنَّ الْهُدي هُدَي اللَّهِ (معناه) انّ الحق ما امر اللّه به (ثم
فسّر الهدي فقال) أَنْ یُؤْتی أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِیتُمْ أَوْ یُحاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ (فالموتی هو الشرع و ما یحاجّ به هوا العقل (و تقدیر الکلام)
انّ هدي اللّه ما شرع او ما عهد به العقل و باعتقاد بعضی از علماء تفسیر سخن از اول آیه تا آخر کلام خدا است که مسلمین را مورد
خطاب قرار داده و نقل قول از یهود و اهل کتاب نمیباشد.
یعنی اي مؤمنین ایمان نیاورید مگر بکسیکه از دین شما یعنی اسلام پیروي کند و باور نکنید به این که آنچه بشما عطا گردیده
بکسی داده شود یعنی پیغمبري بعد از پیغمبر شما و شریعتی پس از شریعت اسلام تا روز قیامت ظهور کند و تصدیق نکنید به این
که کسی را در پیشگاه پروردگارتان حجتی بر شما باشد زیرا دین شما بهترین ادیان و هدایت هدایت خدا است و فضل و عنایت
بدست اوست بهر کس که بخواهد میدهد و او داراي رحمت واسعه و آگاه بمصالح خلق است و میداند که أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 6، ص: 133
رسالت و پیامبري را در کجا قرار دهد و رحمت خویش را بهر کس که اراده کند مخصوص میسازد.
ضمنا در این آیات براي پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله معجزه باهرهاي است زیرا در این آیات از سرائر آن مردم که کسی جز خدا
بر آن آگاهی نداشته خبر داده شده است و در نتیجه مکائد آنان را از مؤمنین دفع نموده و به ثبات عقائدشان افزوده است.
5) خداوند متعال در آیه مبارکه بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ میفرماید: )
هرگز در تورات نوشته نشده که کسی بتواند حقوق مردم را نادیده بگیرد و یا حقوق دیگران را پایمال کند بلکه بایستی حق و
امانت را هر که باشد و هر چه باشد بصاحبش رد کرد چنانکه قرآن نیز مقیاس شخصیت و ارزش آدمی و دوستی خدا را وفاي بعهد
و عدم خیانت در امانت و تقوي میداند و خدا هیچ پیامبري را مبعوث نکرده مگر اینکه راستگوئی و اداي امانت را جزء وظائف آنان
صفحه 76 از 225
قرار داده است و این پیمانی است که بحکم فطرت از هر یک از افراد بشر گرفته شده و هر که بآن عهد وفا کند مورد خشنودي
پروردگار خواهد بود.
و جمله من اوفی بعهده متضمن معناي جامعی است که شامل عقود معاملات مثل بیع- صلح- اجاره- هبه- وکالت و غیر اینها از
عقود لازمه و جائزه میشود و همچنین شامل شروط چه شروط ابتدائی و چه شروط در ضمن عقود و وصیت و نذور و ایمان و غیر
اینها از التزامات میگردد.
و عهد اقسام زیادي دارد از آن جمله است:
1) عهد خدا با بندگان چنانکه در آیه 60 سوره یس میفرماید: )
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ: ص: 134
2) عهد بندگان با خدا چنانکه در آیه 76 سوره توبه میفرماید: )
وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ:
3) عهد با پیغمبر و پیغمبر با امت چنانکه در آیه 58 سوره انفال میفرماید: )
الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ:
4) عهد بعضی از مردم با مردم دیگر چنانکه در آیه 8 سوره مؤمنین میفرماید: )
وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ:
و از این آیه استفاده میشود که دوستان خدا کسانی هستند که از گناه دوري جسته و در مقابل حقوق اجتماع تسلیم باشند و از مقام
اجتماعی خود بهیچ وجه سوء استفاده نکند.
6) پروردگار متعال در آیه شریفه الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ میفرماید: )
دانشمندان یهود و نصاري که بعهد پروردگار وفا نکرده و خبرهاي آسمانی و مژدههاي پیامبران را در باره دین مبین اسلام و رسالت
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله دیده و شنیدهاند ولی براي اینکه در دلهاي پیروان خویش نفوذ داشته باشند آن مژده را ببهاي اندك
فروخته و اخبار آسمانی را از مردم پنهان نمودند خداوند متعال آنان را بچند نوع یأس و محرومیت مبتلا خواهد کرد:
1) أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ: )
2) لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ: )
3) وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ: ص: 135 )
4) وَ لا یُزَکِّیهِمْ: )
5) وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ: )
در جمله لا یکلّمهم اللّه مفسرین دو وجه گفتهاند:
1) یعنی هنگام حساب خداوند متعال بچیزیکه باعث خوشحالی آنان باشد سخن نمیگوید بلکه بآنچه موجب ناراحتی و بدي حال )
آنها است حرف میزند البته سخن گفتن خداوند با زبان نیست زیرا او از جسم و جسمانیات پاك و منزه است بلکه منظور سخن
گفتن بوسیله الهام قلبی یا ایجاد امواج صوتی در فضا است.
2) یعنی حساب آنها با کلام ملائکه است بدینمعنی خداوند بملائکه دستور میدهد که آنها را ذلیل و خوار بدارند. )
و در تفسیر جمله و لا ینظر الیهم نوشتهاند:
مراد نفی نظر کلّی نیست زیرا چیزي از نظر خدا بیرون نیست و نمیتوان گفت که خدا آنها را نمیبیند بلکه منظور این است که
خداوند با نظر رحمت و عنایت و تفضل بآنها نگاه نمیکند و آنها از بذل توجه پروردگار که شامل اهل ایمان میشود محروم
صفحه 77 از 225
میمانند.
و همچنین در ذیل و لا یزکّیهم نوشتهاند:
یعنی آنها را بجاي پاکان نخواهد نهاد یا اینکه آنانرا از آلودگیهاي گناهان با آمرزش خویش پاك نخواهد کرد در نتیجه گرفتار
عذاب و عقاب خواهند شد یا در باره آنها حکم پاکان را نخواهد نمود بلکه آنان را بکفر و فجور محکوم خواهد کرد.
و از این جمله استفاده میشود که خیانتهاي آنان بوسیله حسرتهاي روانی ص: 136
برزخ جبران پذیر نخواهد بود و نیز فهمیده میشود اهل ایمان که مرتکب گناه گشته و لغزش آنان نیز بطور عاریت و غفلت بوده
چنانکه توبه ننموده باشند در برزخ حسرتهاي روانی و بیم و حراس آنان را فرا میگیرد و اي بسا بدینوسیله نفوس آلوده آنها از
گناهان پاك گشته و با روان درخشان بعرصه محشر حاضر گردند و مورد عنایت و حمایت پروردگار عالم قرار بگیرند.
و نیز عواقب شوم امور پنجگانهاي که در مقابل پیمان شکنی و سوگندهاي دروغ در این آیه مبارکه بیان گردیده اشاره بمراحل
تدریجی قرب و بعد از خدا میباشد.
7) تفسیر مجمع البیان در ذیل جمله وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مینویسد: )
از این جمله استفاده میشود که معاصی از جانب خدا و فعل خدا نیست زیرا اگر فعل او بود جایز نبود که آن را از خدا نفی کرده و
بگوئیم که آن از جانب خدا نیست همچنانکه بهیچ وجه نمیتوان آن را از کتاب دانست و این کار از آنها از روي اشتباه و خطا
نبوده بلکه دروغی است که از روي عمد و بطور آگاهانه از آنها صورت گرفته است چنانکه جمله و هم یعلمون نیز بر این مطلب
دلالت میکند یعنی آنها این تهمت عظیم را از روي علم و عمد بخدا میزنند و میدانند که در مقابل این عمل گرفتار عذاب الهی
خواهند شد.
8) در تفسیر وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ علماء اقوال مختلفی دارند از آن جمله است. )
1) یعنی علماء و فقهاء باشید این تفسیر را از قول ابن عباس و علی و حسن نقل کردهاند. )
2) قتاده و سدي و ابن رزین گفتهاند یعنی علماء و حکماء باشید. ص: 137 )
3) سعید بن جبیر میگوید مقصود این است که حکماء متقی باشید. )
4) ولایت و سرپرستی امور مردم را داشته باشید و کارهاي آنها را با مدیریت خویش انجام دهید این نظریه را از ابن زید نقل )
کردهاند.
5) بنظر زجاج معنیش این است که بمردم علم بیاموزید و معلم آنها باشید. )
6) بعقیده بعضی ربانی بکسی گفته میشود که بحلال و حرام و امر و نهی و گذشته و آینده عالم باشد چنانکه وقتی ابن عباس از )
دنیا رفت محمّد بن حنفیه گفت: شخص ربانی این امت از دنیا رفت از این آیه استفاده میشود که تعلیم دین و دراست اسلامی باید
همراه با عمل و طاعت باشد بحدیکه انسان را مرد خدا و ربانی گرداند.
و همچنین این آیه هر گونه پرستش غیر خدا را محکوم نموده و روح آزادي و استقلال و شخصیت را در انسان پرورش میدهد.
ص: 138
روایات .... ص : 138
1) روایت شده که چون آیه قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ نازل شد عدي بن حاتم به پیغمبر عرض کرد یا رسول اللّه ما احبار را عبادت )
نکردهایم حضرت فرمود آیا آنها نبودند که براي شما حرام کردند و حلال نمودند و شما گفتار آنان را پذیرفتید گفت آري پیغمبر
فرمود این همان است.
صفحه 78 از 225
2) از ابی عبد اللّه علیه السّلم روایت شده که فرمود: )
:« ما عبدوهم من دون اللّه و لکن حرّموا لهم حلالا و احلّوا لهم حراما »
یعنی آنها احبار را عبادت نکردند و لکن احبار حرام را بر آنها حلال گردانیدند و حلال را حرام و آنها نیز پذیرفتند و این است
معنی گرفتن ارباب بغیر از خدا.
3) علی بن ابراهیم بسند خود در ذیل آیه مبارکه إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ از عمر بن یزید روایت کرده گفت که حضرت صادق )
علیه السّلم بمن فرمود: بخدا شما از اولیاء محمّد صلی اللّه علیه و آله هستید عرض کردم فدایت شوم آیا از خودشان هستم فرمود بلی
بخدا از آنها هستی سپس نگاهی بمن کرد و فرمود خداوند میفرماید:
وَ الَّذِینَ آمَنُوا و مراد از آمنوا ائمه و کسانی هستند که از آنها پیروي مینمایند.
4) در تفسیر قمی از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلم روایت شده که رسول اکرم هنگام هجرت و ورود بمدینه نماز بسوي بیت )
المقدس میخواندند و یهودیان از این ص: 139
موضوع خشنود بودند و وقتی از بیت المقدس روي گردانیده و بسوي کعبه نماز خواندند یهودیان بمسلمانان طعنه میزدند و چون
تغییر قبله هنگام ظهر بود یهود گفتند محمّد صلی اللّه علیه و آله نماز صبح را بسوي بیت المقدس خواند این حکم را تصدیق نمائید
ولی حکم دیگر او را تکذیب کنید و آن تغییر قبله بسوي کعبه است که هنگام نماز ظهر بموقع اجراء گذارده شد.
5) در کتاب در المنثور در ذیل آیه وَ قالَتْ طائِفَۀٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ از ابن عباس روایت شده که گروهی از یهود به پیروانشان )
میگفتند وقتی اصحاب محمّد صلی اللّه علیه و آله را ملاقات نمودید بگوئید ما اسلام را پذیرفتهایم ولی هنگام دعا و نماز بسوي
بیت المقدس توجه نمائید تا شاید مسلمانان بگویند که اهل کتاب از ما داناترند و در دین خود بشک افتادیم و از اسلام برگردند.
6) در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ از امیر المؤمنین علی علیه السّلم روایت نموده که فرمود نزدیکترین )
کسان پیغمبران گروهی هستند که با آنچه از جانب خدا آوردهاند بآن عمل نمایند.
همینطور ولی و پیرو رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله کسی است که از او پیروي نماید اگر چه باو قرابت نداشته باشد و دشمن
محمّد صلی اللّه علیه و آله کسی است که از گفتار او سرپیچی کند ولو با او قرابت داشته باشد.
7) در تفسیر برهان در صفحه 292 و همچنین در کتاب کافی از امام جعفر صادق علیه السّلم روایت شده فرمود مراد از و الّذین )
آمنوا در آیه إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ ما اهل بیت رسول هستیم و آنان که از ما پیروي کنند.
8) در تفسیر قمی روایت شده که راوي از امام جعفر صادق علیه السّلم پرسیدند آیا شما آل محمّد هستید؟ حضرت سه بار فرمود )
بخدا ما آل محمّد هستیم سپس آیه ص: 140
إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ را خواند.
9) عیاشی بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلم روایت کرده که آن حضرت در تفسیر آیه ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیا وَ لا نَصْرانِیا )
فرمود ابراهیم یهودي نبود تا بطرف مغرب نماز بخواند و نصرانی نبود تا بسمت شرق نماز بگذارد و او بر طریق محمّد صلی اللّه علیه
و آله بود.
10 ) تفسیر مجمع البیان مینویسد که رسول خدا پس از تلاوت آیه مبارکه بَلی مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ فرمود: )
بخدا سوگند دشمنان خدا دروغ میگویند هیچیک از آداب جاهلیّت نماند مگر اینکه من زیر پا نهادم مگر امانت را که لازم است به
نیکوکار و بدکار اداء گردد.
11 ) از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله روایت شده که فرمود: )
چهار خصلت است که اگر در کسی جمع شود منافق خالص و کامل است و کسیکه یکی از آن خصلتها در او باشد از نفاق و
صفحه 79 از 225
دوروئی از اوست تا وقتی که آن را رها کند.
1) چون امانتی باو سپردند خیانت میکند. )
2) وقتی گزارش میدهد دروغ میگوید: )
3) هنگامیکه پیمان میبندد حیله بکار میبرد و فریب میدهد. )
4) زمانی که دشمنی میکند از حق عدول مینماید. )
البته نشانه منافق منحصر باین چهار صفت نیست بلکه هر کس برخلاف آنچه را که در ظاهر انجام میدهد در نهان انجام دهد منافق
است و صدور عدد چهار در این روایت باعتبار اقتضاي مقام است. ص: 141
12 ) در کتاب کافی راجع بتفسیر آیه إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ از امام محمّد باقر علیه السّلم روایت شده که فرمود این آیه در باره )
عهد نازل شده و خلاق عبارت از نصیب است پس کسیکه در آخرت برایش نصیب و بهرهاي نباشد بچه چیز داخل بهشت میشود؟
13 ) عبد اللّه بن مسعود از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله روایت کرده که آن حضرت فرمود: )
هر که قسم دروغ بخورد که بوسیله آن دست مسلمانی را از مالش کوتاه سازد خدا را در حال خشم ملاقات خواهد کرد.
این حدیث را مسلم نیز در صحیح خود نقل کرده است.
14 ) مسلم بن حجاج از ابی ذر غفاري نقل کرده که پیغمبر اکرم فرمود: )
سوگند که خداوند در روز قیامت با آنها سخن نخواهد گفت و هرگز بآنان نظر نخواهد کرد و آنها را پاکیزه نمیکند و بعذاب الیم
خدا گرفتار میشوند اول کسیکه وقتی چیزي بشخصی میدهد منت بگذارد دوم کسیکه متاع خویش را با قسم دروغ بفروشد سوم
آنکه لباس خود را نازك و بدن نما کند.
15 ) عیاشی در ذیل آیه إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلم روایت کرده که آن حضرت )
فرمود سه طایفه هستند که خداوند در روز قیامت بآنها نظر نمیکند و عذاب دردناکی براي آنان مهیا است اول کسیکه از طرف
خداوند بامامت منصوب نشده ولی مدعی امامت شود دوم کسانی که منکر امامت ائمه باشند سوم آنهائیکه بگویند منافقین در
اسلام نصیبی دارند.
این حدیث را کتاب کافی نیز از امام محمّد باقر علیه السّلم نقل نموده است. ص: 142
16 ) در عیون اخبار الرضا روایت شده که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمود: )
مرا از حق خودم برتر و بالاتر نبرید زیرا خداوند متعال پیش از آنکه مرا پیغمبر قرار دهد بنده خود قرار داده است سپس آیه ما کانَ
لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ را تلاوت فرمود.
17 ) از امیر المؤمنین علی علیه السّلم روایت شده که فرمود: )
دو طایفه در باره من بهلاکت میرسند و مرا گناهی نیست:
کسیکه در دوستی من افراط برود و کسیکه در دشمنی من تفریط کند.
و ما پیش خداوند از کسیکه در باره ما غلوّ کند و ما را از حد خود بالاتر ببرد بیزاریم چنانکه عیسی بن مریم از نصاري بیزار است.
ص: 143
تجزیه و ترکیب .... ص : 143
قوله تعالی قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَۀٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ:
کلمه سواء در اصل مصدر و در استعمال بطور وصف بمعنی مساوي الطرفین اطلاق میشود و در آن مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و
صفحه 80 از 225
مؤنث یکسان است و از نظر ترکیب صفت است براي کلمه یعنی عمل کردن بر طبق آن کلمه بین ما و شما مساوي و عادلانه است و
عاري از افراط و تفریط میباشد.
و بنظر زجاج کلمه سواء اسم است و صفت نیست و جر آن نیز بخاطر مضاف الیه بودن است و تقدیرش چنین میباشد الی کلمۀ ذات
سواء و جمله أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ که نسبت به کلمه سواء جنبه تفسیري دارد محلا مرفوع است بخاطر خبر بودن به مبتداي محذوف و
تقدیرش چنین است:
و هی ان لا نعبد الّا اللّه و بنظر بعضی از مفسرین محلا مجرور است زیرا از لحاظ ترکیب بدل است از کلمۀ- و بعضی نیز آن را
منصوب بنزع خافض دانسته و گفتهاند اصلش بأن لا نعبد بوده است و کلمه شیئا مفعول به میباشد.
قوله تعالی یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ یعنی تخاصمون و تجادلون:
و محاجه چون از باب مفاعله است بمعنی با یکدیگر مجادله و دشمنی کردن است یعنی یهود میگوید که ابراهیم از ما است و متدین
بدین ما بوده است و نصاري میگویند که ابراهیم متدین بدین ماست در صورتی که هر دو دعوي بیدلیل و مجرد ادعا است چنانکه
میفرماید: ص: 144
افلا تعقلون همزه در افلا همزه استفهام انکاري است یعنی چرا در این عقائدتان تعقل نمیکنید زیرا ابراهیم دو هزار سال پیش از
زمان موسی و عیسی علیهما السّلم بوده است و یهودیّت و نصرانیّت بعد از موسی و عیسی علیهما السّلم بوجود آمده است.
قوله تعالی ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ:
درها انتم اصل کلمه انتم است و ها بعنوان تنبیه بر آن اضافه شده است و براي آگاهی بشنونده بکار برده میشود و هؤلاء مبنی بر
کسر و اصلش اولاء بوده که ها در اینجا نیز براي تنبیه بر آن اضافه شده است مثل اینکه کسی بگوید:
این انت یعنی تو کجائی و تو در جوابش بگوئی ها انا یعنی من اینجا هستم و از نظر ترکیب انتم مبتداء و در خبرش دو قول است
ها » بعضی گفتهاند که هؤلاء خبر است و عدهاي معتقدند هؤلاء منادي است و حاججتم خبر است براي انتم و تقدیرش چنین است
و بقولی هؤلاء عطف بیان است براي انتم و جمله حاججتم خبر است براي انتم. « انتم یا هؤلاء حاججتم
قوله حَنِیفاً مُسْلِماً:
حنیف صفت مشبهه و دلالت بر ثبوت دارد و از ماده حنف است که بمعنی میل از گمراهی باستقامت است و جمعش حنفاء میباشد
چنانکه میفرماید:
و کلمه حنفاء دو بار و حنیف ده بار در آیات قرآن ذکر شده است. «1» وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ
مسلما یعنی منقاد اللّه وحده:
__________________________________________________
1) آیه 5 سوره بینه. )
ص: 145
قوله إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ:
کلمه اولی از ماده ولایۀ و از ولی مأخوذ است و ولایۀ بفتح واو بمعنی نصرت و بکسر واو بمعنی امارت و ریاست است و جمع ولی
اولیاء است چنانکه در آیه 72 سوره انفال میفرماید:
أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ و لام مفتوح للّذین براي تأکید است و الّذین خبر انّ و هذا النّبی عطف بر خبر است.
قوله تعالی وَدَّتْ طائِفَۀٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ:
ودّت اي احبّت یعنی دوست دارد طائفه بمعنی جماعت و من در من اهل الکتاب تبعیضیّۀ است یعنی همه اهل کتاب این آرزو را
صفحه 81 از 225
نداشتند بلکه بعضی از آنها دوست میداشتند و کلمه لو در اینجا بمعنی ان میباشد یعنی ان یضلّونکم و ضلال نوعی از هلاکت است.
قوله تعالی لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ:
تلبسون یعنی تخلطون چنانکه گفته میشود لبس یلبس بر وزن ضرب یضرب اي خلط یعنی در هم و مخلوط کرد و لبس یلبس مانند
علم یعلم یعنی پوشید اصل کلمه لم بکسر لام و فتح میم لما بوده الف براي تخفیف حذف شده و فتحه بجاي او باقی مانده است
کما اینکه کلمات عمّ- فیم- بم که در اصل عمّا- فیما- بما- بوده است و لام در لمّا حرف جرّ و ما براي استفهام است یعنی بخاطر
چه حق را بباطل میپوشانید ولی باید بدانند چراغی که ایزد افروخته با دم سرد آنان خاموش نمیشود وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ.
قوله تعالی وَجْهَ النَّهارِ: ص: 146
یعنی اولین قسمتی از روز که انسان با آن مواجه میشود کلمه وجه النّهار متعلق به آمنوا میباشد و کلمه آخره ظرف و متعلق به و
اکفروا است و تقدیرش چنین است و اکفروا فی آخره.
قوله تعالی وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ:
چرا بجاي ضمیر در این آیه شریفه ظاهر بکار برده شده یعنی بجاي و منهم گفته شده.
وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ شاید بخاطر این باشد که توهم نشود که اینها بعضی از طائفه گذشتهاي هستند که میگفتند:
آمنوا بالّذي انزل علی الّذین آمنوا وجه النّهار:
ولی در آیه بعد چون این توهم پیش نمیآمد لذا بصورت ضمیر آورده و فرمود:
و انّ منهم فریقا یلوون السنتهم بالکتاب:
و شاید یکی از علل ذکر ظاهر بعوض ضمیر این باشد که اگر خوردن مال مردم بناحق از یک عده امی و بدون کتاب سر میزد
چندان موجب تعجب و تأسف نبود ولی اهل کتاب که میدانند در کتاب آسمانیشان اثري از این موضوع نیست چگونه چنان گفتار
و کردار ناروا از ایشان صادر میگردد؟! قنطار- یعنی مقدار کثیري از مال یا از زر و بقولی یکهزار و دویست اوقیه طلا است و بعضی
گفتهاند قنطار عبارت از پوست گاو پر از طلا است و در اینجا کنایه از مال کثیر است یعنی سپرده هر اندازه هم که زیاد باشد باز
میدهد و خیانت نمیکند. ص: 147
دینار- در اصل دنّار بوده یکی از دو نونش در اثر کثرت استعمال و آسانی تلفظ تبدیل بیاء شده است و جمع دینار دنانیر است.
در جمله الّا ما دمت علیه قائما ماء ماء مصدریه است و تقدیرش چنین است الّا ان تدوم قائما علیه و بنظر برخی از مفسرین ماء در
اینجا ماء ظرفیه است ولی تفسیر المیزان این قول را مورد اعتماد نمیداند.
و ضمیرهاي جمع در یقولون- و هم یعلمون را میتوان راجع باهل کتاب دانست و میتوان راجع بخصوص طایفه ثانی باشد که در
اینصورت جایز است مرجع ضمیر متکلم در علینا تمام اهل کتاب باشد یا بعضی از آنها که این اعتقاد را داشتند.
قائما اي مداوما علی المطالبۀ یعنی دائما بر سر او ایستاده و در مقام مطالبه باشی.
امّی- در اصل کسی است که نه بتواند بخواند و نه بتواند بنویسد یا مراد منسوبین بام القري یعنی مکه است.
و در جمله لیس علینا فی الأمیّین بنا بقرینه موجود در کلام مضاف حذف و مضاف الیه در جاي او قرار گرفته است و اصلش چنین
بوده و لیس علینا فی اموال الأمیّین سبیل، و همینطور است در آیه مبارکه وَ سْئَلِ الْقَرْیَۀَ و آیه وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ قوله بلی من
اوفی بعهده:
کلمه بلی غالبا در جواب نفی کلام سابق استعمال میشود و آن را اثبات میکند یعنی لیس الأمر کما زعموا یعنی خدا به این کار
دستور نداده و آن را دوست نمیدارد بلکه وفاء بعهد و اداء امانت را واجب نموده است و جمله بعد استیناف است.
اوفی بعهده یعنی قام به که کاملا در پیمانی که بسته وفادار باشد و تام ص: 148
صفحه 82 از 225
و تمام از عهده آن برآید و ضمیر بعهده ممکن است به علی اللّه در آیه سابق برگردد یعنی هر کس بعهد خدا وفا کند و ممکن
است ضمیر بعهده به من برگردد یعنی هر کس که بعهد خویش وفا کند.
قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ:
اشتري- از لغات اضداد است و در خرید و فروش هر دو بکار برده میشود مانند بایع که هم بفروشنده و هم بخریدار گفته میشود.
ایمان جمع یمین و آن در اصل بر دست راست آدمی اطلاق میگردد سپس بسوگند اطلاق گردیده است زیرا کسیکه پیمان میبندد
و قسم یاد میکند دست راست خویش را در دست راست طرف خود قرار میدهد و بر عهد خود قسم میخورد.
قوله تعالی أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ:
لا در لا خلاق براي نفی جنس است یعنی آنها هیچ بهره و نصیبی در آخرت ندارد و کلمه آخرة صفتی است براي موصوف
محذوف و اصلش چنین است.
لا خلاق لهم فی الدّار الاخرة:
جمله و لا ینظر الیهم دلالت دارد بر اینکه وقتی کلمه نظر با الی متعدي شود معنی دیدن را نمیدهد زیرا قطعا و بدون خلاف
نمیتوان گفت که خدا آنها را نمیبیند.
قوله تعالی وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ:
من در کلمه منهم من تبعیضیّه و مرجع ضمیر هم اهل کتاب است و مراد علماء یهود و نصاري میباشند و لام در لفریقا براي تأکید و
فریقا اسم است براي انّ ص: 149
چنانکه گفته میشود انّ فی الدّار لزیدا یلوون ازلی بمعنی پیچیدن است یعنی زبانهاي خود را بر میگردانند و بهم میپیچند تا آیات
نازله را بآیات تحریف شده بدل کنند و اصل لی لیو بوده که واو در یا ادغام شده است.
قوله تعالی ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ:
بشر اسم جنس است و بر فرد و عموم اطلاق میشود همینطور است کلمه خلق و انسان که بفرد و جمعیت هر دو اطلاق میگردد و لام
در ما کانَ لِبَشَرٍ لام ملکیت است و اشاره دارد به این که چنین بشري مالک گفتن آن سخن نیست و حق آن را ندارد.
جمله أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ:
اسم است براي کان و نصب کلمه یقول از این جهت است که به کلمه ان یؤتیه عطف شده است عباد جمع عبد است و افاده
عبودیت و پرستش میکند بخلاف عبید که آنهم جمع عبد است و بر غلام مردم نیز اطلاق میشود اما نمیشود عبادت غیر خدا را
بکند.
ربّانیّین جمع ربّانی و منسوب برب است و بکسی گفته میشود که در امور دینی پا بست و ملتزم بطاعت خدا باشد.
و باء در بما کنتم بنا بنوشته مجمع براي یکی از این سه معنا است.
1) یعنی با دانش و علم خویش معلّم مردم باشید. )
2) یعنی در علم و دراست خود ربانی باشید که در اینصورت باء بمعنی فی میباشد. )
3) از کسانی باشید که مستحق اسم و صفت عالم را داشته باشید یعنی عالم عامل باشید. ص: )
150
ضمنا تدریس اخص از تعلیم است زیرا تدریس غالبا بتعلیمی اطلاق میگردد که از روي کتاب و بوسیله قرائت آن انجام پذیرد.
قوله تعالی وَ لا یَأْمُرَکُمْ:
کلمه و یأمرکم بدینجهت منصوب است که بجاي یقول آیه سابق عطف شده است و همزه أ یامرکم استفهام انکاري است و معنیش
صفحه 83 از 225
چنین است که خداوند پیامبر را براي دعوت مردم بایشان فرستاده لذا هرگز مسلم را بکفر دعوت نمیکند.
ص: